۱۳۸۸ فروردین ۱۴, جمعه

کنفرانس لاهه، مهمانی راهبرد جدید آمریکا

کنفرانس بین المللی افغانستان روز سه شنبه سی و یکم مارس (یازدهم فروردین) در حالی آغاز شد، که عمده شرکت کنندگان در آن و حتی آمریکا به محوری بودن نقش همسایگان افغانستان در بهبود اوضاع این کشور تاکید کرده اند. درین همایش که زیر نام آینده افغانستان در لاهه هلند تدویر یافت، نزدیک به نود مملکت و سازمان جهانی دور هم جمع شدند تا تصمیم گیرند که بطور عاجل، انرژی بیشتری صرف مسئلۀ افغانستان کنند. همچنین راهبردی روشن برای پشتیبانی از مردم آن ارائه دهند. حکومت داری خوب، تقویت نهادها، و توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری این کشور بشکل عادلانه و مفید صورت بگیرد، از تعهدات شرکت کنندگان این کنفرانس بود.
گروه تماس افغانستان
در کنفرانس مورد اشاره بر اساس راهبرد جدید رییس جمهور اوباما، روی اهمیت جنگ قاطعانه بر ضد تروریسم بعنوان یک تهدید عمومی تاکید شد. در عین زمان از تلاش حکومت برای استقبال از آن عده از شورشیانی که از تروریسم فاصله می گیرند و قانون اساسی را قبول می کنند، پشتیبانی صورت گرفت. همچنین تاکید بر این بود که بدون همکاری همسایه ها، افغانستان نمی تواند به ثبات برسد. کمااینکه هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در این همایش اعلام کرد که کشورش برای مشاوره‌ های سازنده با همسایگان افغانستان و جامعه بین‌المللی درباره این کشور، برنامه‌ ای دارد. وی که در این کنفرانس یک روزه سخن می‌گفت، افزود: "ما می‌ خواهیم به مردم و دولت افغانستان کمک کنیم، و در این زمینه با اجرای یک راهبرد روشن و پایدار اقدام خواهیم نمود." او با اشاره به راهبرد رییس جمهور جدید آمریکا درباره افغانستان، تاکید کرد که همکاری در رفع مشکلات این کشور نه تنها برای مردم آن، بلکه برای تمامی کسانی که دارای علایقی در این کشور هستند نیز، مهم است. وزیر امور خارجه آمریکا افزود: "در همین زمینه همکاری با سایر شرکا برای غلبه بر چالش ها در این کشور ضروری، و در عین حال نیازمند منابع جدید است." وی همچنین گفت که این راهبرد می‌تواند شامل اقدامات نظامی و نیز مدنی باشد، که به طور موازی یکدیگر را به نفع آینده افغانستان تقویت می ‌کنند. کلینتون در ادامه خاطرنشان کرد: "راهبرد جدید آمریکا با همکاری جامعه بین‌المللی به این خواسته کمک می ‌کند، و تلاش می‌ شود که انتخابات افغانستان نیز عادلانه و در محیطی آرام و آزاد برگزار شود." وی همچنین به مشکل بزرگ مواد مخدر در این کشور اشاره کرد، و گفت: "این معضل راه حلی منطقه‌ ای می‌ خواهد." او در پایان اظهار داشت: "سازمان ملل امکانی برای آن است که با همسایگان افغانستان همکاری، و با این معضل مقابله کند." کلینتون زمانی بر همکاری همسایه های افغانستان برای برگرداندن ثبات درین کشور تاکید می کند، که رییس جمهور اوباما در راهبرد جدیداش پیشنهاد تشکیل "گروه تماس افغانستان" را داده است. گروهی که در کنار کشورهای آسیای میانه، حوزه‌ ی خلیج فارس، و اعضای "پیمان اطلس شمالی" (ناتو)؛ مملکت های دیگری چون روسیه، چین و هند نیز؛ در آن حضور داشته باشند.
غده‌ ی سرطانی
نکتۀ دیگر راهبرد اوباما که درین کنفرانس بر آن تایید شد، از بین بردن حریم طالبان در خارج از افغانستان بود. اصطلاح حریم طالبان به مناطق سرحدی این کشور اطلاق می شود، که مرتباً مورد بمباران هواپیما های بدون سرنشین قرار می گیرند. شرکت کنندگان به این هم توجه کردند که طی این هفت سال با وجود میلیاردها دالر کمک و حضور هفتاد هزار سرباز خارجی، امنیت در افغانستان بدتر گشته است.در این کنفرانس یکروزه به این موضوع هم پرداخته شد، که پاکستان به پناهگاهی امن برای شبکه تروریستی اسامه بن لادن (القاعده) تبدیل گشته است. شبکه ای که از سال ۲٠٠۱ (۱۳٨٠) و با آغاز حمله آشکار آمریکا به افغانستان، به مناطق مرزی کوهستانی پاکستان فرار کرده و از آنجا تمام عملیات مسلحانه خود را طراحی و اجرا می‌ کند. اوباما پیش ازین در راهبرد جدید اش تروریسم در پاکستان را یک "غده‌ ی سرطانی" خوانده است، که از درون در حال نابود کردن این کشور می باشد. رئیس‌ جمهور آمریکا به عنوان بخشی از تلاش هایش برای سرکوبی القاعده در پاکستان، می گوید که دولت وی تصمیم گرفته است تا در ۵ سال پیش رو هر سال یک و نیم میلیارد دالر کمک مستقیم در اختیار این کشور قرار دهد، تا به این طریق از مبارزه دولت آن بر علیه ترور حمایت کند. در حال حاضر، کمک های غیرنظامی آمریکا به پاکستان به ٤٥٠ میلیون دالر در سال می رسد، و پشتیبانی نظامی آمریکا از اسلام آباد هم معادل ٣٠٠ میلیون دالر در سال است.
توسعۀ اقتصادی
کنفرانس مورد اشاره با توجه به پیشرفت های اجتماعی در موارد صحی (پزشکی و بهداشتی) و آموزشی افغانستان، تاکید کرد که برنامه های انکشافی غیرنظامی نیز همانند پشتیبانی نظامی درین کشور، از اهمیت ویژه ای برخوردارند. همچنان درین همایش برای توسعۀ اقتصادی و مبارزه بر ضد تولید مواد مخدر هم، روی برنامه های انکشاف دهات تاکید شد.از سوی دیگر به منظور کمک به افغانستان در دستیابی به ثبات و رشد اقتصادی، چین خواستار همکاری جامعه بین المللی شد. در این پیوند چین گانگ سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور در نشست خبری عادی خود گفت، که اکنون اوضاع داخلی در افغانستان وارد مرحله ای حساس شده است. وی با اشاره به کنفرانس بین المللی درباره این کشور، تصریح کرد که جامعه جهانی باید با همکاری و همکاهنگی، اقدامات جامعی برای کمک به پیشبرد روند صلح و توسعه اقتصادی افغانستان انجام دهد. این اظهارات در حالی صورت می گیرد که رییس جمهور اوباما از کنگره آمریکا خواسته است تا برای ایجاد مناطق فرصت آفرین در مرزهای پاکستان-افغانستان به منظور توسعۀ اقتصادی و استقرار ثبات در مناطقی که در اثر تداوم خشونت ها دچار مشکلات فراوان هستند، قانونی را تصویب کند. او گفته است که کمک های غیرنظامی به افغانستان را از طریق اعزام کارشناسان کشاورزی، آموزشی، مهندسی، قانونی، و اقتصادی، افزایش خواهد داد. رییس جمهور آمریکا در پیوند با این مساله خاطرنشان کرده است: "این ترتیبی می باشد که ما از طریق آن می توانیم به دولت افغانستان یاری دهیم که به مردم کشورش خدمت کند، و به توسعۀ اقتصادی که تحت الشعاع مواد مخدر غیرقانونی نباشد، مبادرت نماید."
این مطلب را روی سایت واشنگتن پریزم بخوانید

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

هنر بیکرانه ی دریا

فرهاد دریا خواننده و آهنگ ساز شهیر افغانستان، در ۲۲ سپتامبر ۱۹۶۲ (۱ مهر ۱٣۴۱) در گذرگاه کابل زاده شد. آواز خوانی را از دهه هشتاد (شصت خورشیدی) آغاز کرد. سه تا چهار سال پس از آن، با جمعی از هنرمندان افغانی گروهی زیر نام "باران" تشکیل داد. باران به عنوان یک حرکت پویا مسیر زندگی هنری دریا را متحول کرد، و جایگاه وی در موسیقی افغانستان را برجسته ساخت.او هدف از ایجاد این گروه را که جمعی از خوانندگان افغان در آن جمع شدند، چنین بیان می کند: "زمانی که باران را ساختم، سه چهار سالی از فعالیت خودم می گذشت. ابتدا کلاسیک، و بعدش سرودهای محلی می خواندم. سپس خودم شیوه محلی ایجاد را شروع کردم."وی در ادامه می افزاید: "من از باران منظور داشتم. آن هنگام سال های تعرض بیگانگان در افغانستان بود، و فرهنگ می توانست بخش بسیار بزرگ مقاومت در برابر حمله بیگانه باشد. بنابراین نخستین هدف این بود که فکر کردم ما همراه با چند جوان دیگر یکجا هم نفس شویم، و سراغ دروازه های تمام هموطنان در تمام گوشه های افغانستان برویم. زیرا آدم می تواند به هر وسیله و محبتی که ممکن است، صدای خود مردم، خواست خود مردم، و آرزومندی خود مردم را بیشتر و خوبتر آئینه داری کند. در ضمن این را هم به گوش خود مردم، و هم به گوش جهان برساند."

او در مورد هدف بعدی خود می گوید: "دوم اینکه با ایجاد گروه باران همراه با دیگر همکارانم، به این فکر شدم که ما می توانیم به شیوه و یا به کمک شیوه فولک پاپ که من تازه آن را با باران ایجاد کرده بودم، مردم را به طرف باوری که خودشان دارند، حرکت بدهیم. همچنین آنها را منسجم بسازیم. در عین حال حس توقع و احساسی را که در برابر قضایای همان زمان در افغانستان داشتند، بیشتر توسط موسیقی فولک پاپ پرورش دهیم. چراکه موسیقی ای که ریشه در خود فرهنگ عام داشته باشد، زودتر درک می شود، زود تر حس می شود، و زود تر فراگیر می شود. بنابراین انسان می تواند پیام خود را هر قدر بیشتر و دورتر که بخواهد، برساند."

دریا در کنار اینکه خود را از نسل مقاومت افغانستان می خواند، خاطراتی از مهاجرت و در به دری را نیز به یاد دارد. چراکه سال های مبارزه و نبرد در برابر اشغال قشون سرخ، سیلی از افغان ها را به مهاجرت سوق داد. در این میان فرهاد دریا هم مانند میلیون ها افغان دیگر، مجبور به ترک وطن گردید.خودش در این باره می گوید: "سفر من در سال ۱٣۶۹ (۱۹۹٠) اتفاق افتاد. اول به چکسلواکی رفتم، و مدت بسیار کوتاهی در آنجا بودم. سپس به آلمان عزیمت کردم، و فکر می کنم پنج سال در آن کشور ماندم. البته در خلال این مدت، یک سال هم فرانسه بودم. سرانجام از سال ۱٣۷۴ (۱۹۹۵) به آمریکا کوچ کردم."

اما با رفتن دریا از افغانستان، نام او به زودی از روی زبان ها برداشته نشد زیرا در جریان فعالیت های هنری اش، برخی کارهای ماندگار کرده بود. به همین سبب در مدت زمانی که سرگردان هی از این سر به آن سر می رفت، نام او را زنده نگاه کرد. تا اینکه اولین آلبم (آلبوم) تصویری در دیار غربت خود زا، زیر نام "آتش پرچه" به بازار عرضه کرد. علاقه مندانش این آلبم را، تولد دوباره وی در دنیای هنر می خوانند.دریا خاطرنشان می کند: "اولین آلبم تصویری بیرون از افغانستان من، آتش پرچه نام داشت. این آلبم مجموعه ای از غزل ها و اجرای زنده موسیقی روی ستیژ (سن/صحنه) بود. همچنین چهار یا پنج آهنگی دیگری که در آلبم بیگم جان خوانده بودم، از آن گرفتم و در ستدیو (استودیو) اجرا کردم."

او با زیستن در کشورهای آمریکایی و اروپایی حس کرد که افغانستان درین کشورها یک تصویر دارد، و آن دود و باروت می باشد. این حس وی را واداشت تا به ترمیم این چهره زشت بپردازد که به عنوان روکش، همه زیبایی ها و هست و بود کشورش را به فنا برده است.خودش در این باره می گوید: "آن طرف آب های شور اگر اروپا بگویم یا آمریکا بگویم، وقتی آنها اولین بار با این آئینه داری از زندگی افغانستان مواجه می شدند، سخت تعجب می کردند که این افغانستانی نیست که ما شناختیم. این برایشان خیلی جالب بود. اکثرآ در برنامه ها می آمدند، و از نزدیک از من تشکری می کردند. حتی اکثرشان مرا در آغوش می گرفتند، و مانند یک افغان از من تشکر می کردند. آنها می گفتند که خانه آباد یکی از شایسته ترین مردم جهان را برای امان معرفی می کنی. این برایم واقعآ قابل افتخار بود که می توانستم و موفق می شدم که آن چهره و آنچه ملت ام شایسته اش است را، به دنیا نشان بدهم."وی در ادامه می افزاید: "حتی جالب این بود که روی ستیژ و در جریان کنسرت ها من همراه با لنگی، پای برهنه، پتلون جینز، دریشی، و کرتی جالبی می برآمدم، که خیلی به دنبالش گشته بودم. به اصطلاح خودشان فشن (مد) راهمراه با سنت های افغانی می آمیختم، که برای آنها خیلی جالب بود. چون وقتی در غرب به لنگی فکر می کنند، به پیراهن و تنبان فکر می کنند، فکر می کنند که این باید یک قاتل باشد، یک جنگجو باشد. یا حداقل به نحوی از انحاء، باید یک نوعی از خشونت در آن باشد. بنابراین برای اولین بار با این صورت این گوشه از اخلاق و فرهنگ ما آشنا می شدند، که خیلی برایشان جالب بود."

از راگ به راک
همزمان با تعویض صحفه ی سیاسی افغانستان و ایجاد نظام نوین، دریا نیز از راگ موسیقی کلاسیک هندی به راک موسیقی غربی سفر کرد. او هدف ازین سفر را تحویل درونی خود و شوق ایجاد تکان در بدنه زندگی می خواند، و می گوید: "کار در فضای عاشقانه ها هوایی دیگر کار دارد، آسمان دیگر کار و رنگی دیگر دارد. در آن جو وقتی هم که آدم در فضای آلبم کار می کند، خون اش دیگر گردش دارد، آسمان دیگر رنگ دارد، زندگی دیگر اندازه دارد. زیرا در عاشقانه هایی مثل ’آخر به پای تو دل پیر می شود‘ و یا ’گردش چشم سیاه تو خوشم می آید‘،هر دو فرق می کنند. چون هر دو یک هوا و انداز، و یک شگرد نیستند."او در ادامه می افزاید: "من بیشتر یک انسان عاطفی هستم، با عاطفه خیلی سیال و با عشق که خمیری زندگی من است، و در آهنگ های که باز صبغه اجتماعی دارند. من باز یک آدم نمی گویم جنگی، ولی یک آدم پر از تحرکی می شوم که می خواهم در بدنه زندگی یک تکان بیارم. حال هر قدر کوچک هم باشد، ولی به اندازه خود می خواهم یک تکان باشم که زندگی را به طرف فردای بهتر شدن، و فردای خوبتر حرکت دهم."

دریا در نقش جدید دیگر انسانی نیست که تنها با آلات موسیقی سر و کار داشته باشد، و بخواهد زند گی کند. او می خواهد در سفر نوینش برای دیگران زندگی دهد. کمااینکه دیگرنام اش تنها با موسیقی و هنر پیوند ندارد. بلکه دریایی مدافع حقوق بشر و دریایی حامی زنان و کودکان نیز، به آن افزوده شده است.خودش در این باره می گوید: "ما یک موسسه غیر انتفاعی بنام کوچه افتتاح کردیم، که برنامه های مختلف دارد. از جمله آخرین برنامه یا آخرین پروژه هایش، افتتاح دوهزار حساب بانکی برای دوهزار خانواده محتاجست که پدر ندارند و رییس خانواده یا خود کودکان هفت، هشت، نه ساله، و یا هم مادران اشان هستند. این حساب ها به نام مادران خانواده است. از این دو هزار خانواده تعهد گرفتیم، که بعد ازین کمک یک کودک را به مکتب روان کنند. یعنی درین پروژه تنها آب و نان دادن مطرح نیست. بلکه فردای کودکان باید تأمین شود، که آن درس تعلیم و مکتب است." او در ادامه می افزاید: "حالا ما برای حساب های بانکی از داخل و بیرون از افغانستان سپانسر (حامی مالی) پیدا می کنیم. زیرا نه تنها افغان ها، که از غیرافغان ها هم خیلی علاقه مند کار برای کودکان جهان هستند. کمااینکه کسانی را داریم که می خواهند سپانسر این کودکان شوند، و هر ماه معادل پنجاه دلار آمریکایی را به این حساب ها می فرستند. مادر ها هر ماه پنجاه دلار ازین حساب بر می دارند، و تعهد می سپارند که یک کودک را به مکتب بفرستند."دریا خاطرنشان می کند: "گوشه دوم کار من با اقشار آسیب پذیر، کار با زنها است. درین اواخر کار در قسمت محو خشونت علیه زنان را شروع کردم. در افغانستان پروژه هایی دارم، برنامه هایی دارم، با وزارت محترم امور زنان و پروژه های انکشافی سازمان ملل (یو ان دی پی ) پروژه های دارم."

فعالیت های دریا در زمینه حمایت از کودکان و حقوق بشر باعث آن شد که در جمع سیزده آواز خوان دیگر از سراسر جهان، طرح پروژه ای موسوم به "دیدارها" را ارائه کند. هدف از ایجاد این پروژه سفر با موسیقی به نقاطی از دنیا است، که با چالش های بشر دوستانه اجتماعی و محیط زیستی روبرو هستند. او در مورد دیدار ها می گوید: "اصلآ یک پروژه خیلی بزرگ می باشد، که دلیل عمده اش کار برای آینده کودکان محتاج جهان است. یعنی تامین آینده بهتر برای کودکان محتاج در دنیا به شمول افغانستان! درین جمع سیزده نفری از سیزده کشور جهان، هنرمندی هم حضور دارد که دوست نزدیک من می باشد. او اهل آلمان است، و امروز نه تنها از برجسته ترین چهره های این کشور می باشد، که در اروپا نیز بخاطر کارهای هنری و بشر دوستانه اش با هم کار می کردیم."دریا در ادامه می افزاید: "آلبم صوتی ما هم به نام دیدارها از طرف (سونی بی ام جی) به بازار برآمد، که یکی از بزرگترین شرکت های نشر موسیقی در جهان است. بعد از موفقیت هایی که آلبم در دنیا به دست آورد، برای فروش و علاقه مندی شنونده های مختلف از جهان، جایزه طلا گرفت. این جایزه برای همه کسانی که در کل کار اشتراک داشتند، اهدا شد."

فعالیت های حقوق بشری و خیر اندیشانه دریا باعث شد که سازمان ملل متحد برای نخستین بار هنرمندی را از افغانستان و برای افغانستان انتخاب، و به عنوان یکی از سفرای حسن نیت خود تعیین کند. این اقدام دریا را بیشتر چهره ای معرفی کرد، که خواستار تکان در بدنه اجتماعی جامعه است. خودش در این باره می گوید: "من منحیث سفیر حسن نیت سازمان ملل متحد، در قسمت توسعه با ایشان همکار هستم. ما در چندین زمینه روی پروژه های خیلی وسیع کار می کنیم. محو خشنونت علیه زنان، صلح، کار با جوانان، و حتی مبارزه علیه مواد مخدر، برخی از این زمینه ها هستند."

فرهاد دریا که عمری با موسیقی افغانستان زندگی کرده و آن را با رگ و پوست خود حس می کند، اعتقاد دارد که موسیقی اصیل این کشور دچار ناملایمات روزگار شده است. به گونه ای که آرام آرام دیگر چیزی به نام موسیقی اصیل افغانی برایمان نمانده است. کمااینکه می گوید: "آنچه را که امروز زیاد به نام موسیقی افغانی می بینید، موسیقی مدرن و جوان افغانی، و نه موسیقی اصیل این کشور، است. البته جوان ها نیز به موسیقی ضرورت دارند، و نیازمندی آنها است. درین هم شکی وجود ندارد، که این نیازمندی به نحوی پوره شود." اما در ادامه خاطرنشان می کند: "ولی در پهلوی اش، موسیقی اصیل افغانی هم باید حفظ گردد. این غنا باید رشد کند. اما با تاسف این دیده نمی شود. زیرا آنچه را که ما در داخل افغانستان و یا خارج از کشور می بینیم، فقط موسیقی جوان، موسیقی روز، و موسیقی پاپ است. ولی با تاسف موسیقی اصیل افغانستان، قرار قرار و آهسته آهسته به فراموشی سپرده می شود. این را یک شخص یا دو تن نمی تواند سمت دهد. خاص در کشوری مثل افغانستان برای سمت دادن یک حرکت، مرکز کار است. اما مرکز خاموش می باشد. یعنی مقامات مسوول که برنامه دهنده برای کار و برای سمت دادن موسیقی و هنر هستند، در مجموع خاموش می باشند.

۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

پیروزی تحریک انفاذشریعت محمدی وایدئولوژی ستیز،دربرابردولت پاکستان

۶ میلیون دلار برای صلح در دره سوات پاکستان
شورشیان طالب اعلام کرده اند که با پذیرش آتش بس در "دره سوات" پاکستان، به عنوان غرامت خسارات وارده در طی عملیات نظامی ارتش این کشور درین مناطق، ۴۸۰ میلیون کلدار پاکستانی از دولت گرفته اند. مبلغی که معادل ۶ میلیون دلار آمریکایی می شود.
یک مقام ارشد امنیتی در پاکستان که نخواست نامش فاش شود، می گوید که شورشیان مبلغ متذکره را از طریق کانال های غیرمستقیم از دولت این کشور بدست آورده اند.این مسئول می افزاید که این غرامتی برای آندسته از حامیان "تحریک انفاذ شریعت محمدی" در دره سوات می باشد، که در جریان عملیات نظامی ارتش اعضای خانواده هایشان درین منطقه را از دست داده و یاهم منازل شان به وسیله نیروهای امنیتی ویران گردیده است. در حقیقت گفتگو ها در مورد پرداخت این مبلغ، قبل از امضای قرار داد صلح با صوفی محمد رهبر گروه تحریک به اجرا در آمده است.به گفته وی مبلغ متذکره از وجوه مالی فوق العاده ی حساب رییس جمهور آصف علی زرداری پرداخت گردیده است. دولت امید دارد با پرداخت این مبلغ و قرار داد صلح در دره سوات، حاکمیت رییس جمهور را در مناطق قبایلی از جمله سوات قابل اجرا سازد. گفته می شود پیش ازین نیز مبلغ هنگفتی از جانب دولت ایالات متحده آمریکا به رهبران پاکستان سپرده شد که هدف از توزیع آن، جلوگیری از شورش ها درین مناطق بود.در معامله ی اخیر صلح دولت پاکستان و تحریک انفاذ شریعت محمدی مستقر در دره سوات که یک هفته پیش به اجرا در آمد، این دولت پذیرفته است در صورت به زمین گذاشتن اسلحه ی شورشیان، تطبیق شریعت درین منطقه را با تعریف طالبانی آن بپذیرد. لذا این معامله صلح، در حقیقت به جنگ دوساله درین منطقه پایان داد. جنگی که در آن دست کم ۱۷۰۰ ارتشی و صد ها غیر نظامی کشته شدند. همچنین بیش از ۶۰۰ هزار تن از روستایان دیگر این منطقه نیز، مجبور به ترک خانه هایشان گردیدند.طالبان پس از آن وارد معامله با دولت پاکستان شدند که مولانا صوفی محمد رهبر تحریک انفاذ شریعت محمدی با امضای پیمان صلح، برای بدست آوردن رضایت مولانا فضل الله رهبر شورشیان این گروه در دره سوات، وارد مذاکره گردید. فضل الله، داماد صوفی محمد نیز می شود و پدرزنش از او خواست تا افراد وی سلاح هایشان را به زمین بگذارند.
طالبان در نخستین گام به عنوان پیش شرط خواستار ضمانت های اجرایی برای خروج نزدیک به ۱۰ هزار نظامی ارتش پاکستان گردیدند، که از دوسال پیش بدین سو درین ناحیه با آنها درگیری های سختی داشته اند.تیمسار اطهر عباس مسوول روابط عامه ی فرماندهی ارتش پاکستان روز دوشنبه ۲۳ فوریه (۵ اسفند) در یک نشست خبری در اسلام آباد اعلام کرد، که ارتش این کشور به علملیاتش در دره سوات پایان داده و از قرارداد صلح با طالبان حمایت می کند. این مقام نظامی تاکید نمود که نیروهای ارتش برغم ابراز نارضایتی ایالات متحده آمریکا، همه ی عملیات خود در دره مذکوره را متوقف ساخته اند.عباس افزود: "دولت در کنترل شبه نظامیان خارجی که در سوات حاکم هستند، عملآ شکست خورد. این نیروها از دشمنان ما تمویل گشته، و روز تا روز در برابر ما قدرتمند تر می شدند."وی همچنان خاطرنشان کرد که درماندگی ماشین دولت از جمله ضعف پلیس در سوات، باعث شد تا دولت در شکست شبه نظامیان درین مناطق ناتوان گردد.او همچنین گفت: "نیروهای ارتش به تنهایی قادر نبودند بدون حمیات پلیس که عملآ در آنجا شکست خورده بود، بیش ازین عملیات در دره سوات را ادامه دهند. این مساله هم ضروری است، که شما قلب ها و مغزهای مردم را به حمایت از خود جلب کنید. بنابراین زمانی که شورشیان با مردم خلط می شوند، دیگر کاملآ غیر ممکن است که شما آنها را به صورت دقیق هدف قرار دهید. در یک چنین وضعی اگر نیروهای ارتش به عملیات اشان ادامه دهند، بدون شک بیشترین آسیب را غیرنظامیان و یا مردم عام خواهند دید."مولانا صوفی محمد نیز در همان نشست خبری روز ۲۳ فوریه (۵ اسفند) تاکید کرد، که این قرارداد گام به گام زمینه برگشت بیجاشدگان این منطقه را فراهم خواهد نمود. افرادی که از شدت جنگ ها مجبور به ترک خانه هایشان گردیده بودند.
او درین نشست بار دیگر از طالبان خواست تا به پیمانش پابند بماند، و عملیات نظامی خود در برابر ارتش این کشور را متوقف سازد. همچنین از حمل سلاح در مکان های غیر نظامی خودداری کند.وی در عین حال خواستار آن شد که دولت پاکستان همه ی اعضای تحریک انفاذ شریعت را که در زندان های این کشور محبوس اند، آزاد کند. همچنین ارتشی ها هم تمامی مدارس و مساجدی را که در اشغال در آورده اند، ترک گویند.
همزمان با این، شورای مجاهدین قبایلی شامل فرماندهان معروف از جمله بیت الله محسود، سراج الدین حقانی، مولانا نذیر و فرمانده گل بهادر، با تشکیل یک پیمان، آتش بس یک جانبه ای را اعلام کردند. بر مبنای این آتش بس، شورشیان این گروه ها دیگر بر نیروهای نظامی و امنیتی پاکستان از جمله ارتش این کشور حمله نخواهند کرد.اما این گروه ها در عوض خواستار آن شدند، که در ماه های پیش رو به جهاد در برابر نیروهای "پیمان اطلس شمالی" (ناتو) و "ائتلاف" مستقر در افغانستان، شدت بخشند.
ییشیه تحریک انقاد شریعت محمدی
"تحریک انفاذ شریعت محمدی" که در سال ١٩٩۲ (١۳٧۱) به هدف اجرا و تنفیذ قوانین اسلامی در پاکستان تاسیس شد، یکی از پنج سازمان بنیاد گرای مذهبی این کشور است. فعالیت های این سازمان در ١۲ ژانویه ۲۰۰۲ (۳ بهمن ١۳۸۰) از سوی پرویز مشرف رییس جمهوری اسلامی وقت پاکستان، درین کشور قدغن شد.
ایدئولوژی و اهداف
تحریک انفاذ شریعت محمدی که از پیروان مکتب وهابیت می باشد، هدف از ایجاد تشکیلات خود را تنفیذ و اجرای قوانین اسلامی در جمهوری اسلامی پاکستان عنوان می کند.از منظر ایدلوژیک، تلاش تحریک مزبور اینست که پاکستان را به شیوه حکومت طالبانی اداره نماید. کمااینکه در اوت ۱٩٩۸ (مرداد ۱۳٧٧) مولانا صوفی محمد رهبر تحریک در سخنان خود در پیشاور پاکستان به صراحت اعلام کرد، آن دسته از کسانی که در برابر نظام شریعت محمدی در پاکستان قرار می گیرند، واجب القتل هستند.او در گفت وگو با رسانه های این کشور اظهار داشت، که دیموکراسی به شدت مخالف اصول و اعتقادات اسلامی است. همچنین آنچه در پاکستان رایج می باشد، فرهنگ و سیاست های ضد اسلامی محسوب می شود. وی درین گفت وگو افزود: "ما تطبیق کامل اجرای شیوه های اسلامی در پاکستان را می خواهیم. ما قضا، سیاست، اقتصاد، جهاد فی سبیل الله، آموزش و پرورش، و صحت اسلامی را می خواهیم."تحریک انفاذ شریعت مخالف آن دسته از احزاب سیاسی و اسلامی در پاکستان است، که دیموکراسی را با اسلام قابل تطبیق می دانند. این گروه همچنین جهاد در برابر نیروهای بین المللی در افغانستان را فرض خوانده، و به شدت از آن حمایت می کند.
رهبری، ساختار و فرماندهی
مولانا صوفی محمد رهبر و بنیانگذار تحریک انفاذ شریعت محمدی است. او در دهه ١٩۸۰ (۱۳۶۰) یکی از رهبران فعال "جماعت اسلامی" بود. اما در سال ١٩٩۲ (١۳٧۱) با بریدن از این جماعت، تحریک انفاذ شریعت محمدی را تأسیس کرد. بزرگترین ماموریت نظامی خارج از مرزهای پاکستان این گروه در سال ۲۰۰١ (١۳۸۰) و حین فروپاشی حاکمیت طالبان در افغانستان بود، که با فرستادن هزاران جنگجو به حمایت از طالبان پرداختند.هر چند درین ماموریت اکثریت جنگجویان این گروه توسط نیروهای ائتلاف شمال در افغانستان کشته و یا هم دستگیر شدند، اما مولانا صوفی محمد که خود نیز در صف جنگجویان حامی طالبان مبارزه می کرد، به پاکستان برگشت. ولی در آنجا به زودی دستگیر و بازداشت شد.پس از دستگیری و بازداشت وی، دامادش مولانا فضل الله رهبری تحریک انفاذ شریعت محمدی را عهده دار گردید.مولانا فقیر محمد و مولانا لیاقت دو رهبر برجسته ی دیگر این تحریک بودند که در جریان حمله هوایی دولت پاکستان در۳۰ اکتوبر ۲۰۰۶ (٩ آبان ۱۳۸۵)، با ۸۳ تن دیگر از اعضای این گروه در دره جنگی باجور جان باختند.
مرکز فرماندهی و قرارگاه های تحریک انفاذ شریعت در" میدان" و در نزدیکی "آژانس باجور" در ایالت شمال غرب سرحد قرار دارد.
ساحه ی عملیات ساحه فعالیت تحریک انفاذ شریعت، کل مناطق قبایلی و بویژه "دره سوات" و شماری از شهرستان های ایالت شمال غرب سرحد را در برمی گیرد. کمااینکه این تحریک درهمین ناحیه نیز تاسیس شده است.تحریک حمایت های قابل توجهی نیز در"ملکند" و "باجور" دارد، و ساحه فعالیت هایش در ۲۵ سال گذشته افغانستان را نیز در برمی گیرد.
فعالیت و رویدادها
نقش تحریک انفاذ شریعت برای نخستین بار در نوامبر ۱٩٩۴ (آبان ۱۳۷۳) برجسته گردید، که کمک های نظامی را به حمایت از اجرای شریعت در ملکند (بخشی ازایالت شمال غرب سرحد) فراهم آورد.دولت پاکستان می گوید که تحریک انفاذ شریعت، روابط تنگا تنگی با شورشیان طالب در افغانستان دارد. این دولت در ۱٩ ژوئن ۱٩٩۵ (۳۰ تیر ۱۳٧۴) رهبر و بیش از بیست تن از پیروان ارشد تحریک را بازداشت کرد. یعنی زمانی که این افراد با حمله به ساختمان های دولتی در دره سوات، آنها را اشغال کرده و خواستار اجرای قرارداد ۱٩٩۴ (۱۳۷۳) گردیدند. قراردادی که در آن درخواست شده بود، دولت پاکستان قوانین جاری در ملکند را با شریعت محمدی تطبیق دهد.در ۶ سپتامبر ۱٩٩۸ (۱۶ شهریور ۱۳٧٧) تحریک در واکنش به حملات موشکی آمریکا به افغانستان هشدار داد که در صورت پوزش نخواستن آمریکا از جهان اسلام، شهروندان و اهداف این کشور در پاکستان را هدف قرار خواهد داد.همزمان با آغاز عملیات نظامی آمریکا در افغانستان نیز، تحریک هزاران جنگجوی طالب را برای پیوستن به صفوف طالبان افغانی به این کشور فرستاد. براساس گزارش ها در ۲٧ اکتوبر ۲۰۰١ (۶ آبان ۱۳۸۰) نزدیک به ۱۰ هزار تن از پیروان تحریک انفاذ شریعت که از طرف مولانا صوفی محمد رهبر خود همراهی می شدند، از مرز پاکستان گذشته و وارد افغانستان گردیدند. این شبه نظامیان با کلاشینکوف، راکت انداز، سلاح های ضد هواپیما، موشک، نارنجک و شمشیر مسلح بودند. براساس گزارش ها با رسیدن کاروان های تحریک به افغانستان، رهبر و شماری از کادرهای برجسته این گروه در ولایت جنوبی قندهار مستقر شدند، که مرکز اصلی فرماندهی حاکمیت طالبان در افغانستان بود.قاضی احسان الله یکی از سخنگویان تحریک در ۲٧ اکتوبر ۲۰۰١ (۶ آبان ۱۳۸۰) در باجور گفت: "ما مقاومت خواهیم کرد، حتی اگر مقامات بخواهند مانع ما گردند. جهاد ازینجا آغاز می شود.اصلآ ملا عمر به ما مشوره داد، تا منتظر بمانیم که در صورت ضرورت به افغانستان بیاییم. اما ما به ایشان گفتیم که اینجا به صفت نیروی ریزرفی (ذخیره) باقی خواهیم ماند، و در صورت ضرورت دست بکار خواهیم شد".پس از بازداشت مولانا صوفی محمد و از دست رفتن کادرهای برجسته ی این گروه در پایان سال ۲۰۰١ (زمستان ١۳۸۰) و تبعید شماری از آنان، تحریک به شدت در حال فروپاشی قرار گرفت. اما این وضع طولانی مدت نبود و پس از زمین لرزه ۸ اکتبر ۲۰۰۵ (۱٧ مهر ۱۳۸۴)، همه چیز دگرگون گردید. زیرا کمک های سرشار مالی گروه های افراطی اسلامی از گوشه و کنار جهان باعث شد، تا این گروه دوباره تجدید قوا کند و بازسازی شود.در ۲۲ فوریه ۲۰۰۶ (۴ اسفند ۱۳۸۴) دولت پاکستان برای نخستین بار اعلام کرد که تصمیم گرفته است پنج رادیوی اف. ام. غیر قانونی در مناطق مختلف آژانس باجور را که وابسته به تحریک انفاذ شریعت هستند، قدغن کند.این دولت هدف ازین تصمیم را تبلیغات و سخنرانی های ضد دولتی رهبران تحریک انفاذ شریعت پس از حمله هوایی ۱۳ ژانویه ۲۰۰۶ (۲۴ دی ۱۳۸۴) هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی اعلام کرد.روز اول ماه مه ۲۰۰۶ (۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۵) تحریک تصمیم به ایجاد جنبشی گرفت که نمازگزاران جمعه ها پس از اقامه نماز، بر ضد سیاست های غیراسلامی پاکستان راهپیمایی کنند.پس از سال ها فراز و فرود در مأموریت تحریک انفاذ شریعت محمدی در دره سوات، اینک به نظر می رسد با امضای توافقنامه ای میان دولت و این گروه، تحریک به نیل به اهداف اساسی اش که تطبیق و اجرای شریعت در مناطقی از پاکستان می باشد، نزدیک تر شده است. براساس این توافقات، میان نیروهای ارتش پاکستان و طالبان در دره سوات آتش بس نامحدودی برقرار شده است. همچنین طالبان اجازه یافته اند، قوانین شرعی را در این منطقه اجرا کنند.

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

میراث بوش و چالش های مرد تغییر

شماری از رؤسای جمهور آمریكا آنچنان در دوران تصدی مقام خود بد عمل نموده اند، كه جانشینان آنها با صرف مدت های طولانی وقت و میلیون‌ ها دلار كوشیدند اشتباهات اسلاف خود را برطرف نمایند. البته تعداد اینگونه رؤسای جمهوری كه نتوانستند دوران كاری خود را بخوبی به پایان برسانند و مشكلات زیادی برای جانشین اشان باقی گذاردند، كم بود. اما جرج بوش رئیس جمهوری پیشین آمریكا، در میان همین افراد كم حضور دارد.
البته اوباما با توجه به سیاهپوست بودن، با شانس خوبی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری روبرو شد. اما از آنجا كه مجبور است سال ها تلاشش را وقف تصحیح اشتباهات بوش نماید، می‌توان گفت كه یكی از بدشانس‌ترین رؤسای جمهوری آمریكا می باشد.
چنانچه در حوزه سیاست خارجی با چالش هایی اساسی روبرو است، که اکثر آنها میراث ناگوار دوران بوش به شمار می آیند. القاعده، افغانستان، عراق، ایران، پاکستان، روسیه، روند صلح خاورمیانه، بهبود چهره آمریکا در جهان، خلیج گوانتانامو، چین، کره شمالی، و تغییرات آب و هوایی، از جمله مسائلی هستند که به نظر تحلیلگران، اوباما درباره آنها چالش هایی خواهد داشت.
القاعده، عراق، افغانستان و پاکستان

شاید بزرگ ترین چالش برای باراک اوباما، افغانستان باشد. زیرا اگر در عراق وضعیت رو به بهبود است، در افغانستان اوضاع اینگونه نیست. چراکه شكست طالبان و از بين بردن القاعده در مرز اين كشور با پاكستان، تقويت و افزايش نيروها در افغانستان به بيش از سطح ٣٢ هزار كنوني، و نحوه پيگيري آخرين تصميمات دولت بوش در خصوص گفت وگو يا عدم مذاكره با طالبان نيز، براي باراك اوباما باقي مانده اند. بهبود وضعیت افغانستان همراه با بهبود عملکرد دولت این کشور، و تلاش برای در پیش گرفتن سیاست های مؤثر از سوی دولت پاکستان (که در مجموع ثبات خود این کشور نیز معضلی جداگانه است)، مقولات مهمی برای تضعیف طالبان و نیروهای القاعده به شمار می روند.
ایران
ايران از مسائل مهم سياست خارجی آمریکا محسوب می شود. کمااینكه اوباما براي حل موضوع هسته اي ايران، تمايل خود را براي گفت وگو و ديپلماسي بدون پيش شرط اعلام كرده است. وي همچنين تعهد خویش براي ممانعت از دستيابي ايران به آنچه كه از آن به عنوان تسليحات هسته اي ياد می كند را هم، ابراز نموده است.
روند صلح خاورمیانه
اوباما با این سئوال همیشگی روبرو است، که تا چه حد در روند صلح خاورمیانه دخالت کند. اولین مرحله انتخابات اسرائیل می باشد، که قرار است دهم فوریه (بیست و دوم بهمن) برگزار شود. این انتخابات نشان خواهد داد، دولت جدید اسرائیل تا چه حد آماده سازش می باشد. ریچارد هالبروک که از وی به عنوان یکی از سیاستمداران نزدیک به آقای اوباما یاد می شود، نظریه "هلال بحران" را مطرح کرده است. نظریه ای که براساس آن، با مسایل مختلف از ترکیه گرفته تا پاکستان، برخورد می شود. البته این روزها باید سوریه را نیز در این هلال گنجاند. زیرا کمکش برای برقراری ثبات در عراق ضروری است.
روسیه
روسيه يكي از چالش هاي مهم اوباما تلقي مي شود. وي در چند ماه گذشته مخالفت خود را با سياست هاي مسكو اعلام نموده است. چنانچه در درگيري هاي اخير در قفقاز بين گرجستان و روسيه، اين كشور را مقصر دانست و محكوم كرد. بحران گرجستان این سئوال را به وجود آورده، که دولت جدید اوباما چگونه سیاست خود را در برابر روسیه تنظیم خواهد کرد. آمریکا برای حل مشکلاتی مانند دارفور و ایران که شورای امنیت نیز در آن نقش دارد، نیازمند کمک روسیه است. در عین حال از دیگر موضوعات مهم، تعیین شتاب روند پیوستن گرجستان و اوکراین به "سازمان پیمان اطلس شمالی" (ناتو) می باشد. از بین سایر مشکل های موجود، می توان به مساله استقرار سیستم دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک، اشاره کرد.
چین
روابط با چین برای آمریکا مهم است. زیرا چین عضو شورای امنیت سازمان ملل می باشد، و در اقتصاد آمریکا هم دارای قدرت اثرگذاری زیادی است. اگرچه آینده تایوان همواره این قابلیت را داشته و دارد که این دو کشور را از یگدیگر جدا کند، اما چین به خودی خود مشکلی برای آمریکا محسوب نمی شود. تبت نیز وضعیت مشابهی دارد. بنابراین روابط آمریکا و چین احتمالا باثبات باقی می ماند. کمااینکه به نظر نمی رسد اوباما نیز چیز دیگری غیر از این بخواهد.
كره شمالي
كره شمالي، خلع سلاح آن و در نهايت حل كامل مسئله هسته اي اين كشور، و همچنين پيامدهايي كه در صورت عدم اطاعت آن از خواست هاي جامعه جهاني مي تواند رخ دهد، موضوعات ديگري خواهند بود كه بخش مهمي از توجهات را به خود جلب خواهند كرد. اوباما در مورد خلع سلاح كره شمالي و در نهايت حل كامل مسئله هسته اي اين كشور، خواستار "گامي آرام و رو به پيش" شده است. تغییرات آب و هوایی
تغييرات آب و هوايي و حذف گازهاي گلخانه اي و آلاينده هاي مهم نظير ژنراتورهاي برق و شركت هاي نفت و گاز هم، جايگاهي ويژه در سياست خارجي ساكن نوین اتاق بيضي شكل كاخ سفيد خواهند داشت. زیرا اوباما بايد به عنوان يك دمكرات و نماينده بخشي از طرفداران محيط زيست، با آنها دست و پنجه نرم كند.
بخت بلند بوش
هنگامی که جرج دبلیو بوش در سال ۲٠٠٠ (١٣۷٩) مبارزات انتخاباتی اش را به پیش می برد، هرگز نامی از اسامه بن لادن و یا شبکه القاعده به میان نیاورد. در اعلاميه هاي حزب جمهوري خواه كه به امور سياسي، دفاعي و سياست خارجي این کشور مربوط بود هم، هیچ جا به بن لادن و يا سازمان های تروریستی دیگر اشاره ای نشد. اصولا در مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري آن سال، به ندرت مساله تروريسم مطرح گرديد. اما بعد از حمله به كول، خبر نگاری از بوش پرسيد: "اگر كشوري به هسته هاي تروريستي جا بدهد، آيا مي تواند مورد حملات انتقام جويانه قرار گيرد؟"
بوش پاسخ داد: "تا آن وقت كه من به عنوان رييس جمهور انتخاب نشده ام، حاضر نيستم در باره اينگونه موارد ابراز نظر کنم. اما مي خواهم به جهانيان بگويم كه ما با چنين مردمي محاسبه خواهيم كرد، و اينگونه اقدامات پیامدهایي خواهند داشت."
وقني كه از او پرسیده شد: "آيا دولت کلینتون براي دستگيري بن لادن و افراد ديگر مظنون به دست داشتن در اعمال تروريستي تلاش كافي انجام داده است؟، جواب داد: "درباره اين موضوعات اطلاعات استخباراتي لازم در اختيار من گذاشته نشده است."
در مجموع خبرنگاران درباره سياست خارجي، از بوش سوالات كوتاهی مي پرسیدند. زیرا سطح دانش و صلاحيت او براي رياست جمهوري، به صورت موضوعات اصلی مبارزات انتخاباتي درآمده بودند. چراکه بوش كم به خارج سفر نموده بود، و در روابط بين المللي تجربه مستقيم نداشت. به گونه ای که نمي توانست بدون فكر كردن بگويد، كه پرويز مشرف رييس جمهور پاكستان است. سكتگي در جواب دادن به چنين پرسش هایی از سوي بوش، يکی از نويسندگان مجله گليمور را تشويق كرد تا فهرستي از نام ها را ترتيب دهد و از وی بپرسد. او می خواست بداند كه با شنيدن اسم هايي مانند كرستاين وتاد وتمن، مدونا، مجموعه تلویزیونی "سکس و شهر" (سكس اند دستي)، و طالبان، چه به ذهن بوش مي آيد.
بوش اينگونه پاسخ داد، که وتمن رفيق خوبی بود. در پیوند با مجموعه مورد اشاره نیز، خاطرنشان کرد که تلويزيون نگاه نمي كند. در باره طالبان هم، فقط سرش را تكان داد و خاموش ماند. نويسنده به او نقل (سرنخ) داد و گفت، به خاطر ستمي كه این گروه در افغانستان بالاي زنان مي كنند. بوش خوشحال شد، و اظهار داشت: "فكر مي كردم چيزي در باره يك باند (گروه موسیقی) مي پرسيد. بله طالبان افغانستان مردمان بسيار ظالمی هستند."

۱۳۸۷ بهمن ۱۰, پنجشنبه

افشای بحران در روابط غرب با کابل از سوی حامد کرزی

پس از افشای نامه نگاری حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان و دیمیتری مدودف رییس جمهور فدراتیف روسیه در روزهای اخیر، آقای کرزی در دو نشست ویژه از بحران در روابط کشورهای ایالات متحده ی آمریکا و غرب با افغانستان پرده برداشت. این دو نشست با حضور و اشتراک شماری از سران و فرماندهان سرشناس جهادی صورت گرفت، و برخی از رهبران برجسته ی جبهه ی ملی اپوزیسیون مقتدر دولت نیز در آنها شرکت داشتند. رییس جمهور افغانستان در نشست های مورد اشاره خاطرنشان کرد که افغانستان باید برای ایستادگی در برابر فشارهای غرب و آمریکا، در پی گزینه های دیگر برآید.
وی با اشاره به ارسال نامه اش به کریملین گفت که پس از آن تصمیم به نوشتن آن نامه گرفت، که روابط افغانستان با غرب دچار بحران شد و فشارهای کشورهای غربی به آن افزایش یافت. آقای کرزی در پیوند با رویکرد جدیداش اظهار داشت: "روابط افغانستان با آمریکا دچار بحران شده، و بهتر است ما به سمت و سوهای دیگری رو بیآوریم، تا در برابر فشارها و مشکلاتی که از طرف غربی ها ایجاد می شود، ایستادگی کرده بتوانیم."
حامد کرزی سفرماه پیش جو بایدن به افغانستان را، حامل پیام ناخوش آیند اداره (دولت) جدید ایالات متحده ی آمریکا به کابل خواند. او در این رابطه خاطرنشان کرد که بایدن در ملاقات اش با وی به صراحت گفته است که آمریکا برای آنچه در افغانستان انجام می دهد، نیازی به نظریات دولت این کشور ندارد. همچنین خود تعیین خواهد کرد که چه تعداد نیرو را افزایش دهد، در کجا افزایش دهد، و کی را ببندد و بگیرد. رییس جمهوری اسلامی افغانستان اظهار داشت: "جو بایدن با لحن تهدید آمیزی گفت که هر اندازه ای که دل ما بخواهد نیروهای خود را در افغانستان افزایش می دهیم، هر جایی را که دلمان خواست مورد حمله قرار می دهیم، و هر کسی را که خواستیم دستگیر می کنیم و زندانی می سازیم." گفته می شود سخنان کرزی در دو نشست ویژه با رهبران با نفوذ افغانستان در ارگ ریاست جمهوری، چندان مورد استقبال این رهبران قرار نگرفته است. چنانچه چهره های مطرح شرکت کننده درین نشست ها با شکننده و حساس خواندن وضعیت جاری در افغانستان، رییس جمهور را به احتیاط و خونسردی دعوت کرده، و از او خواسته اند که مناسبات پیچیده ی افغانستان با جامعه بین المللی را وارد بحران نسازد.
ایستادگی کرزی بر موضع خود
اما به نظر می رسد رییس جمهور هنوز در دیدگاه اش مبنی بر تقابل با غرب تجدید نظر نکرده، و به توصیه متحدین و دوستان داخلی اش نیز وقفی نگذاشته است. زیرا درست سه روز پس از نشست های ویژه اش با سران جهادی در کابل که به خونسردی و ملایمت دعوت شده بود، در همایشی در همین شهر صراحتآ به غربی ها هشدار داد که اگر آنان تجهیزات نظامی در اختیار دولت افغانستان قرار ندهند، این کشور جنگ افزارهای مورد نیاز خود را از جای دیگری به دست خواهد آورد.آقای کرزی که در مراسم فارغ التحصیلی شماری از دانشجویان "آکادمی نظامی کابل" سخنرانی می کرد، گفت که غربی ها تا حال به درخواست های مکرر او برای تجهیز نیروهای مسلح افغانستان با جنگ افزار های سنگین پاسخ مثبت نداده اند. بنابراین حالا زمان است، که افغانستان این تجهیزات را از جای دیگر به دست آورد.
چند احتمال
اگر فشار های غرب و اداره ی (دولت) جدید ایالات متحده آمریکا بر حامد کرزی افزایش یابد، باید انتظار چند احتمال را داشت:
* با توجه به مزاج تند خویانه ی آقای کرزی بعید نیست که رییس جمهوری افغانستان با دست یافتن به یک فرصت سخنرانی در یکی از مجالس ملی که شمار قابل توجه ای از بزرگان در آن گرد آمده باشند، از آمریکایی ها بخواهد که افغانستان را ترک کنند.
* بعید نیست که حامد کرزی جرگه ( یا مجلس بزرگ ملی ) را فراخوانده، و خواستار خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان گردد.
* بدور از انتظار نیست، که حتی به جو ضد آمریکایی و تبلیغات زهر آگین بر علیه حضور نیروهای بین المللی در افغانستان بپردازد.
اما همه ای احتمالات بالا را در صورتی می توان در نظرداشت، که فشار های غرب بویژه ایالات متحده ی آمریکا بر وی افزایش یابند. ولی حالا که چند ماه دیگر به انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان باقی مانده، به نظر می رسد رابطه غرب بویژه ایالات متحده ی آمریکا با رییس جمهور کرزی در همین حد باقی خواهد ماند. همچنین انتظار می رود که غربی ها در ماه های پایانی اداره (دولت) وی، از حمایت های مالی و بازسازی شان به افغانستان بکاهند. نفس چنین اقدامی می تواند در ناتوان جلوه دادن حامد کرزی موثر باشد، و به شدت به جایگاه اجتماعی وی لطمه وارد کند. زیرا از یک سو، حمایت مردمی از او را به شدت کاهش خواهد داد. از سوی دیگر حتی اگر کرزی بخواهد به عنوان نامزد بدون حمایت غرب و با تکیه به پایگاه سمتی و قومی وارد کارزار انتخابات گردد، یارای رویاروی با شخص مورد علاقه ی دیمکرات ها را ندارد. شخصی که قرار است، تا ماه های آینده برای رقابت های ریاست جمهوری در افغانستان پیش برآید.

۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

تغییر رویکرد معنی دار حامد کرزی در آستانه تحلیف اوباما

روز دوشنبه ١٩ ژانویه (٣٠ بهمن) دفتر مطبوعاتی حامد کرزی رییس جمهور افغانستان اعلام نمود که روسیه برای حمایت از نهادهای دفاعی-نظامی افغانستان، ابراز آماد گی کرده است.این بیانیه درست زمانی از سوی این دفتر انتشار یافت، که تب و تاب سیاسی میان رهبران غرب و حامد کرزی در آخرین روزها بلند تر گردیده است.براساس اطلاعات درزکرده به رسانه ها، حامد کرزی ٣ نوامبر سال گذشته میلادی (١٣ آبان سال جاری خورشیدی) اقدام به نوشتن نامه ای به دیمیتری مدودف رییس جمهوری فدراتیو روسیه کرده است. با این اقدام روابط او با جبهه ی ملی ائتلاف بزرگ مخالف دولت دچار بحران شده، و تقاضای کمک و تلاش هایش برای به دست آوردن اعتماد غربی ها نیز، با ناکامی مواجه گردیده است .
نامه ای به مسکو
هرچند تا هنوز جزئیاتی از نامه ی آقای کرزی به رییس جمهوری روسیه فاش نگردیده، اما دیمیتری مدودف در نامه ی خود آمادگی روسیه را برای حمایت از نهادهای دفاعی افغانستان اعلام کرده است.او ضمن تایید دریافت نامه "مورخ ٣ نوامبر سال گذشته میلادی (١٣ آبان سال جاری خورشیدی)" حامد کرزی، می نویسد: "با شما موافقم که تداوم همکاری ها در بخش نهادهای دفاعی موجب همکاری های موثر مشترک میان کشورهای ما می گردد، و در امر تامین امنیت در منطقه موثر خواهد بود."
گفته می شود در بندهایی از نامه ی آقای کرزی به رییس جمهوری روسیه، چراغ های سبزی برای تقویت نقش کشور وی در معادلات افغانستان نشان داده شده و به تمایل این کشور برای رنگین تر کردن نقش روس ها در سیاست گزاری های افغانستان نیز اشاراتی گردیده است. چنانچه رئیس جمهوری روسیه در پایان این نامه از آقای کرزی خواسته است، که قبل از هر نوع همکاری باید زمینه های آن میان افغانستان و روسیه مشخص شود. آنهم به نحوی که به گفته آقای مدودف "منافع متقابل طرفین را تامین کند."سخنگوی کریملین می گوید که از جزئیات نامه ی رییس جمهوری افغانستان عنوانی دیمیتری مدودف نمی داند. اما اشاره می کند که این نامه برای همکاری و نزدیکی بیشتر کابل و مسکو نگاشته شده، و روسیه برای نزدیکی با افغانستان علاقه مند است.این سخنگو می افزاید: "این به سود روسیه است که یکجا با ماموریت آمریکا و سازمان پیمان اطلس شمالی (ناتو) برای برچیدن بساط طالبان اقدام شود. زیرا روسیه بیشتر منافع اش را در یک افغانستان مقتدر و با ثبات می بیند." پیش ازین نیز مدودف در اجلاس "سران سازمان همكاری شانگهای" با اشاره به اینكه در روابط با افغانستان هم دوره دشوار و هم دوره خوب وجود داشته است، خطاب به كرزی تاكید كرد: "ما می توانیم برگی جدید در مناسبات با شما بگشاییم. به ویژه اینكه تهدیدات و مشكلاتی كه كشورهای ما با آن رو به رو شده‌اند، مشابه یكدیگرند."
پاسخ به انتقادات
خبر ردوبدل نامه های رییسان جمهور روسیه و افغانستان، ساعاتی پیش از مراسم تحلیف اوباما فاش شد. این امر تعبیری برای انتقادات نیشدار رییس جمهور اوباما برای ضعیف، ناتوان و فاسد خواندن دولت افغانستان گردید.اخیرآ هیلاری كلینتون عضو مجلس سنا و وزیر امور خارجه دولت باراك اوباما نیز در اظهاراتی در این مجلس، دولت افغانستان را "دولت مواد مخدر" نامید. این کار واكنش تند رنگین دادفر سپنتا وزیر امور خارجه افغانستان را در پی داشت. او این فهم کلینتون را اشتباه محض دانست.در پی تنش لفظی میان دولت افغانستان و رهبری تازه روی کار آمده در آمریکا، یاب دی‌ هوب شفر دبیركل ناتو با درج مقاله‌ای در روزنامه "واشنگتن پست" به بررسی اوضاع افغانستان پرداخت. او در این مقاله آورده است كه "در بررسی صادقانه اوضاع افغانستان به این نتیجه می رسیم، كه در جایی قرار نداریم كه انتظار آن را داشتیم." وی همچنین خاطرنشان کرده: "در شصتمین سالگرد تاسیس ناتو كه در ماه آوریل (فروردین) برگزار می ‌شود، سران كشورهای عضو در فرانسه و آلمان گردهم می‌ آیند. انتظار می‌ رود كه باراك اوباما نیز اولین سفر اروپایی خود را در این زمان انجام دهد، و راه‌ های پیشرفت را بررسی كند. در اینجاست كه باید پنج درسی كه در سال ‌های گذشته گرفته‌ایم، تشكلیل دهنده اصلی مسیرمان برای آینده باشند."او سپس می افزاید كه مشكل افغانستان نیروی زیاد طالبان نیست. بلكه ضعف یك دولت خوب است. زیرا افغان‌ها به دولتی مطمئن و صادق نیاز دارند. اگر چنین باشد، اكسیژن از شبه نظامیان گرفته خواهد شد.
واکنش ناتو
در حالی پرده از ارسال نامه ی آقای کرزی به مسکو و درخواست کمک از روسیه برداشته می شود، که مقامات ناتو در افغانستان پیش ازین احتمال حضور سربازان روسیه در افغانستان در چارچوب این پیمان را رد کرده اند. مارک لیتی سخنگوی ناتو در کابل می گوید، که این پیمان هم اکنون سرگرم مذاکره برای جلب همکاری روسیه با ناتو در زمینه ترانزیت و حمل و نقل است. اما تاکید می کند که بحث حضور سربازان روسیه در افغانستان، مطرح نیست. روابط روسیه و ناتو دارای فراز و فرود بوده است، و مساله ای افغانستان تنها مورد توافق آمیز این دو قدرت بزرگ جهان محسوب می شود. چنانچه اخیرآ نیز روسیه با مواجه شدن کاروان های ناتو در گذرگاه خیبر در شرق افغانستان، موافقت کرد که آلمانی های مستقر در افغانستان اکمالات نیروهایشان را از خط آهن روسیه انجام دهند.
تغییر رویکرد
نمودار امنیتی دو سال اخیر نشان می دهد که با وجود حضور هزاران نظامی تا به دندان مسلح ناتو و آمریکا، خشونت ها در افغانستان افزایش قابل دیدی داشته است. رییس جمهور کرزی بارها اعلام کرده است که برای پایان بخشیدن به ناآرامی ها و خشونت درین کشور، چاره ای خواهد سنجید. اینک زمزمه هایی وجود دارد که وی در فهرست چاره سنجی هایش، پس از تنش در روابط خود با غرب، گزینه تغیر رویکرد از معامله با قدرت های بزرگ غربی، و سازش با قدرت های منطقه ای را روی دست گرفته است. او در نخستین گام برای اجرای دستورالعمل تازه اش، در حضور ٣۲ هزار نظامی آمریکایی که دولت این کشور وعده ی افزایش ٣٠ هزار تن دیگر از آنان را نیز در آینده ای نزدیک داده است، خواستار حمایت نظامی و دفاعی روسیه از افغانستان گردید. درخواستی که پیام روشن از رویکرد تازه اش به غرب را نشان می دهد.کارشناسان سفر اخیر رییس جمهور کرزی به هند، استقبال گرم وی از رییس جمهور پاکستان در سفرش به کابل، و ردو بدل نامه به پادشاه عربستان را نیز، بخشی از راهبرد جدید آقای کرزی می خوانند.
سفر مدودف به کابل
بحث تغییر رویکرد آقای کرزی و نامه نگاری میان رؤسای جمهور روسیه و افغانستان زمانی مطرح می شود، که قرار است دیمیتری مدودف به دعوت رئیس‌ جمهور افغانستان به کابل سفر کند. معاون رییس جمهوری روسیه گفته است که آقای مدودف پس از دیدار با حامد كرزی رئیس‌ جمهور افغانستان در اجلاس سران سازمان همكاری شانگهای، دعوت او را برای سفر به افغانستان پذیرفت. تاریخ این دیدار به زودی تنظیم خواهد شد.

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

دولت افغانستان؛ ضعیف، نا شایست و فاسد

حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان از هنگام بدست گرفتن قدرت در سال ۲٠٠١ (١٣٨٠) در این کشور، در سال ۲٠٠٨ (١٣٨۷) دشوار ترین روزهای حکمروایی، انتقادات بین المللی، و سردی روابط با متحدین کلیدی اش را، تجربه کرد.آغاز مبارزات انتخاباتی در آمریکا، پایان رویکرد قبلی این کشور در قبال افغانستان تعبیر شد. زیرا انتقادهای شدید بارک اوباما به عنوان نامزد پیشتاز انتخابات و سرانجام رییس جمهوری منتخب آمریکا، حکایت از فصل جدیدی در روابط کشورهای ایالات متحده و افغانستان گشت. چراکه اوباما حامد کرزی را برای کم کاری در راستای قدرتمند شدن ساختار دولت افغانستان، از دست دادن اعتماد مردم، و گسترش فساد اداری مقصر دانسته است. کمااینکه گفت: "ما باید برای اصلاح دولت کرزی کار کنیم. زمانی که من رییس جمهور کرزی را ملاقات کردم هم، این مساله را خیلی واضح برایش گفتم که شما باید برای مردم خود بهتر کار کنید یا به عباره ای باید حمایت مردمی را بدست آورید که لازمست."اوباما همچنین با انتقاد از شیوه ی حمایت کورکورانه ی دولت به رهبری جرج دبلیو بوش از دولت به رهبری حامد کرزی که با گذشت هر روز ساحه ی نفوذش در کشور خود محدود تر می شود، افزود: "راهبرد ما در افغانستان اشتباه بوده است. زیرا سازمان های استخبارات ما همه بدین باورند، که القاعده بزرگترین تهدید برای ایالات متحده آمریکا می باشد. اما این گروه هنوز پس از هفت سال حضور نظامی ما، در افغانستان و پاکستان فعال است."وی همچنین خاطرنشان کرد: "آنچه ما باید وسیعآ انجام دهیم، این نیست که تنها نیروهای نظامی خود در افغانستان را بیشتر کنیم. بلکه باید به دولت این کشور فشار بیاوریم تا مطمئن شویم، که آنها دارند صادقانه برای مردم شان خدمت می کنند. و این مساله ایست که من برای رییس جمهور کرزی هم گفته ام."
ضعیف، نا شایست و فاسد
چرا اوباما به دولت زیر رهبری کرزی ناباور، و از عملکرد نظام افغانستان شاکی است؟ ریچارد چارلس آلبرت هولبروک دیپلمات ارشد آمریکایی می گوید، افغانستان جنگی نیست که آمریکا آنرا ببازد. زیرا شکست آمریکا برگشت طالبان را در قبال دارد. اما با ساختار فعلی دولت افغانستان، آمریکا برنده این جنگ هم نخواهد بود. این همان مساله ای است که اوباما را واداشته تا به فکر تغییر زیر بنایی در افغانستان باشد. هولبروک می افزاید: "ما افغانستان را از دست نخواهیم داد. زیرا طالبان کاملآ در این کشور طرد شده اند. اما در عین حال در افغانستان نخواهیم برد. چراکه دولت این کشور به رهبری حامد کرزی بسیار ضعیف، نا شایسته و اگر صادقانه بگویم، فاسد است."این دیپلمات ارشد آمریکایی با انتقاد از شیوه های برخورد منطقه ای با مشکل افغانستان که بیشتر از آن سوی مرزها و از کشور همسایه ناشی می شود، می گوید که آنچه کرزی را به عنوان یک رهبر ناتوان به جهانیان معرفی کرد، عدم موفقیت دولت به رهبری او در مبارزه با تریاک سالاران در کشور بود. وی در پیوند با این مسئله اظهار می دارد: "بیش از پنجاه درصد عایدات افغانستان از مواد مخدر به دست می آید. اما کرزی به عنوان رییس جمهوری این کشور، هرگز حتی یک تریاک سالار را هم بازداشت نکرد. در حالی که همه می دانند که تریاک سالاران کی ها اند. آنها جاها ی مخصوصی برای این کار دارند، و حتی مناطق معروفی در دست همین تریاک سالاران است." آقای هولبروک با اشاره به شیوه های مبارزه با کشت، تولید و ترافیک مواد مخدر در افغانستان، می گوید: "تا زمانی که این مشکل ریشه کن نگردد، به دهاقین اجازه داده می شود تا کماکان به کارهای خود ادامه دهند و عاید به دست آمده از محصولات شان را با طالبان شریک سازند."فساد و ضعف دستگاه دولت افغانستان در حدیست، که چشم پوشی از آن حتی برای ارشد ترین مقامات این دولت هم خیلی دشوار شده است. کمااینکه یونس قانونی رییس مجلس و یکی از چهره های مطرح منتقدین و رقبای (اپوزیسیون) مقتدر دولت می گوید: "آنچه ما در افغانستان شاهد هستیم، این است که دولت به شدت ضعیف و آلوده با فساد می باشد و این مایه ی نومیدی و نگرانی است."
امنیت
نبود امنیت از عمده مسایلیست که دولت زیر رهبری حامد کرزی را به شدت آسیب پذیر ساخته، و چهره ی حاکمیت ملی در کشور را تا حدی مخدوش و رو به زوال کرده است. مثلا براساس گزارش مایک مکنیل مدیر "اداره اطلاعات ملی آمریکا"، دولت به رهبری کرزی تنها چیزی نزدیک به سه حصه از خاک افغانستان را در دست دارد. کمااینکه ولایت های وردک و لوگر در چند کیلومتری کابل پس از ساعت چهار عصر تا صبح دم، از کنترل نیروهای امنیتی افغان خارج می شوند. به گونه ای که شورشیان می توانند پس از ساعت چهار در این ولایات که در نزدیکی پایتخت قرار دارند بروی جاده ها ریخته، کاروان ها را بازرسی نموده، و قدرت نمایی کنند.
به وخامت گرائیدن وضعیت امنیتی و نگرانی های ازین ناحیه که شورشیان ساحه ی نفوذشان در افغانستان را روز تا روز افزایش می دهند، مساله ایست که نمایندگان سیاسی کشورهای پیشتیبان رییس جمهور کرزی هر از گاهی بدان می پردازند. مثلا ویلیام وود سفیر ایالات متحده آمریکا در کابل می گوید، که در افغانستان وضعیت امنیت فردی بدتر شده است. اما این بدی در کل در حدی نیست، که خطری را متوجه حاکمیت ملی این کشور سازد. آقای وود می افزاید: "به مساله ای امنیت در افغانستان باید از دو منظر نگاه کرد. اینجا ما مساله ی بدتر شدن وضعیت امنیت فردی را داریم، که مردم را به شدت نگران امنیت جان شان کرده است. این مشکلیست که بیشتر ریشه در فساد در دستگاه پلیس دارد. برعلاوه، فساد در دستگاه دولتی و ضعف اداره در سطح محلی نیز، می توانند این مساله را تقویت کنند. اما درعین حال امنیت ملی قدرتمند است، و ازین ناحیه شورشیان توان سرنگونی دولت را ندارند. آنها قادر نیستند حتی ولایتی را در کنترل خود درآورند، روی این منظور آنها برنده نخواهند بود."
فاصله میان دولت و ملت
شدیدترین انتقاد نسبت به رهبری هفت ساله ی رییس جمهور کرزی بویژه در سال های اخیر، از ایجاد فاصله میان دولت و مردم ناشی می شود. دولت افغانستان روز تا روز حمایت های مردمی اش را در سطح ملی و محلی از دست داده، و صفوف مخالفین از شمار ناراضایان دولت طویل تر می گردد. اد کوچ شهردار پیشین نیویورک بدین باور است که حمایت رییس جمهور کرزی از جنگ سالاران و قاچاقبران مواد مخدر، از عمده دلایل فاصله گرفتن ملت از دولت می باشد. آقای کوچ می افزاید: "ظاهرآ رییس جمهور کرزی حمایت مردمی اش را از دست داده است. همچنین گفته می شود برادرش یکی از تریاک سالارانی است، که بیشتر مسوولیت قاچاق مواد مخدر در افغانستان به او نسبت داده می شود. ما در افغانستان، عملآ دولت ملی نداریم. زیرا رییس جمهور کرزی در واقع به شهردار کابل مبدل گشته، و دولت افغانستان در بیشتر ساحات این کشور حضور ندارد. یعنی جاهایی که توسط جنگ سالاران و رهبران قبیله ای اداره می شوند."حامد کرزی نیز به ایجاد فاصله میان دولت و ملت اعتراف می کند. اما عامل آنرا خارجی ها می خواند، که اشاره ای مستقیم به نیروهای بریتانیایی و آمریکایی مستقر در افغانستان است. کرزی دلیل فاصله گرفتن مردم از دولت را، عملیات های خودسر نیروهای آمریکایی، بازرسی منازل شهروندان افغان، و کشته شدن غیرنظامیان عنوان می کند.کمااینکه در آخرین سخنرانی اش در خارج از کابل یعنی در ولایت خوست، به این مسئله اشاره نمود. او که برای دلداری خانواده هایی سخن می گفت که چندین عضوشان را در عملیات نیروهای آمریکایی از دست داده اند، خاطرنشان کرد: "درین اواخر با تاسف نیروهای ائتلاف خودسرانه شب هنگام به یک خانه در ولایت خوست داخل، و باعث شهادت و مجروح شدن شماری از هموطنان ما گشتند. آنها سگ ها را به خانه ها رها کردند، که با تاسف یک عمل غیر قابل قبول است که پایه های مردمی دولت ما را به شدت ضعیف می سازد."اما آقای کوچ کشته شدن غیرنظامیان در بمباردمان نیروهای آمریکایی را غیر عمدی خوانده، و این اظهارات را رد کرده است که آمریکائیان شهروندان غیرنظامی را هدف می گیرند. او می گوید که نیروهایشان در افغانستان اهدافی را آماج قرار می دهند، که از آنجا بر آنها حمله صورت گرفته باشد. کوچ در این پیوند خاطرنشان می کند: "اگر ما بر پناهگاهای طالبان حمله می کنیم، با واکنش رییس جمهور کرزی روبرو می شویم که ما را به کشتار غیرنظامیان متهم می کند. در حالی که سربازان ما و متحدین ما از همین نقاط بمباردمان شده، شدیدآ تلفات می بینند."ولی حامد کرزی در واکنش به اقدامات خودسر آمریکایی ها گفت: "اگر آمریکایی ها حرف های مرا قبول نکنند و از کشتن مردم ملکی دست نکشند، یک جرگه مردمی را فرا می خوانم و در مورد آمریکایی ها فیصله نهایی را صادر می کنم."
تغییر در افغانستان
رییس جمهوری کرزی درست زمانی از فرا خواندن جرگه و فیصله ی نهایی در مورد آمریکایی ها سخن می گوید که با آغاز بکار رییس جمهور اوباما، در افغانستان همه چیز همزمان چشم براه یک تغییر است. حتی طبعیت این کشور نیز خبر از تغییر می دهد. زیرا همزمان با پیاده شدن بارک اوباما به شهر واشنگتن دی سی در یک هفته قبل از بجا آوردن حلف وفاداری، دو زمین لرزه ی شدید در دو شب پیا پی کابل را تکان داد.برای تعبیر این رویداد طبیعی، روایت های گوناگونی در فرهنگ افغانستان وجود دارد. براساس یکی از تعابیر معروف، زمین لرزه از نهایت نابه سامانی و بی عدالتی در روی زمین واقع می شود که خبر از تغییر می دهد.آنچه مردم افغانستان را سخت به آینده ی تغییردرین کشور امیدوار کرده، اینست که رویکرد جدید ایالات متحده بتواند نقش مهمی برای برون رفت از بحران عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برپا کند. افزون براین، سخنان اوباما که خواستار روی کار آمدن دولت پاسخگو در افغانستان گردیده نیز، براین امیدواری ها افزوده است. زیرا زمانی که اوباما در مورد الویت های کاری اش در افغانستان سخن می گفت، هشدار داد که: "ما در افغانستان دیمکراسی می خواهیم. اما می خواهیم که یک دولت پاسخگو برای افغان ها داشته باشیم. ولی صراحتآ می گویم، که این چیزیست که در حال حاضر در افغانستان وجود ندارد."