۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

مشرف قمار را باخت، و حریف را از دست داد

يکشنبه ١۸ اوت (٢٨ مرداد)، ژنرال پرويز مشرف برای آخرین بار به عنوان رییس جمهور کشور ١٦۲ میلیونی پاکستان بر صفحه تلويزيون ملی این کشور ظاهر شد. او با اعلام خبرکناره گیری خود از مقام ریاست جمهوری پاکستان، به دفاع از عملکرد هشت ساله اش پرداخت تا خود را در دادگاه افکار عمومي تبرئه کند. مشرف اين دادگاه خود خواسته را پيش از آن ترتيب داد که تهديدهاي مخالفان خشمگين اش براي استيضاح و حتي کشاندن او به دادگاه پس از نه سال زمامداری اش، عملي شود.
درافتادن رییس جمهور با دادگاه عالی

موج نارضایتی که همچنان فضاي سياسي پاکستان را تحت شعاع قرار داده و سرنوشت ژنرال مشرف را رقم زد، هژده ماه پيش با برکناري قاضي افتخار محمد چودهري رئيس پیشین ديوان عالي و اعلام وضعیت فوق العاده در پاکستان از سوي مشرف آغاز شد. این موج در واپسين روزهاي زمامداري مشرف، وي را در برابر مجلس اين کشور قرار داد.
این تصمیم به اعتبار جهانی ژنرال مشرف نیز لطمه بزرگی وارد نمود، و انگشت متحدان قوی اش را به سمت وی دراز کرد.کمااینکه رییس جمهور آمریکا در نخستین رفتار ناملایمش با ژنرال مشرف پس از اقدام غیر دموکراتیک وی، از او خواست از سمت نظامی خود کنار رفته و هر چه زودتر انتخابات مجلس را برگزار کند.بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد هم، اقدام مشرف را غیر دموکراتیک و مایه نگرانی این سازمان خواند.دولت بریتانیا بر بازگشت حکومت غیرنظامی به پاکستان تاکید نهاد. همچنین در حالی که هلند کمک های اقتصادی خود به پاکستان را قطع کرد، سایرکشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز نارضایتی شان بر اقدام مشرف را نشان دادند.پرویز مشرف که بیشتر قدرت و حاکمیت اش را مدیون رابطه با غرب و حمایت متحدین بین المللی بویژه ایالات متحده آمریکا بود، با دریافت اشارات منفی از غرب دانست که شمارش معکوس برای حذف اش آغاز شده است.
مشرف، مهره ای سوخته برای غرب
مشرف پس از توافق دو حزب مردم و مسلم ليگ شاخه نواز، براي استيضاح تحت فشار زيادي قرار گرفت. اما با توجه به بي‌ رغبتي ارتش به دفاع از او و آشكار شدن اين واقعيت كه طرف هاي خارجي تاثيرگذار در فضاي سياسي پاكستان هم علاقه‌ مند به حمايت از متحد سابق خود نيستند، ناچار شد عطاي رويارويي با مخالفان را به لقايش ببخشد و با كاخ رياست جمهوري خداحافظي كند. هر چند وی طي ٩ سالي كه قدرت را در پاكستان در دست داشت يكي از كليدی ‌ترين متحدان آمريكا در جنگ با تروريسم تلقي مي ‌شد، اما زوال قدرت او طي يك سال گذشته مقارن با افزايش ناآرامي ها در افغانستان كه موجب شد اين كشور به دغدغه اصلي راهبرد سازان نظامي-امنيتي آمريكا تبديل شود، عزم آمريكايي‌ ها را براي يكسره كردن كار در پاكستان جزم كرد.زیرا آمريكايي‌ ها در پاكستان به دنبال كسي بودند و هستند، كه بتواند به حمايت از طالبان پايان دهد و مناطق مرزي بي‌ قانون اين كشور با افغانستان را تحت كنترل درآورد. اما مشرف ديگر قدرت كافي براي برآوردن مطالبات آمريكا را نداشت، و دولت جديد هم با وجود وی رغبتي به همكاري نشان نمي‌ داد.در کنار بحران هايي که گروه هاي افراطي بنيادگرا در شمال پاکستان پديد آورده بودند، شرايط اقتصادي پاکستان هم موجب نگراني متحداني نظير ايالات متحده از تداوم حکومت مشرف شده بود. به اعتقاد شماري از تحليلگران مشرف در مقام شخصيتي سياسی، اين شرايط به ويژه پس از اعلام وضعيت فوق العاده از سوي وی در ماه نوامبر (آبان) گذشته، به گونه يي رو به وخامت گذاشت که رئيس جمهوري محتضر به شمار مي رفت. بنابراین آنچه روز دوشنبه روي داد، بخش پاياني خداحافظي کشدار و طولاني وی از قدرت بود. مشرف در پيش نويس طرح استيضاح، به نقض قانون اساسي از جمله درباره اعلام وضعيت فوق العاده متهم شده است. اما در بیانیه پایانی در دفاع از عملکرد خود گفت که در تمام اقداماتي که تاکنون انجام داده، تنها پاکستان را اولويت خویش قرار داده است. او خاطرنشان کرد که وضعيت فوق العاده با هدف اجتناب از شرايطي به مراتب بحراني تر، از سوي دولتش اعلام شد. مشرف تاکيد کرد حکومت وي به رشد بسياري از شاخص هاي دموکراسي به ويژه در زمينه حقوق زنان و شرايط اقتصادي، کمک کرده است. يکي از اصلي ترين اهداف اقتصادي مشرف تشکيل و تقويت جامعه متوسط شهرنشين پاکستاني بود، که مي تواند پشتوانه خوبي براي رشد دموکراسي در اين کشور باشد. فقدان چنين طبقه اي يکي از عوامل بازدارنده حرکت هاي دموکراتيک در پاکستان طي دهه هاي قبل بوده است. وی در سخنراني تلويزيوني خود همچنین اظهار داشت: «مردم مي گويند سياست هاي من طي ٩ سال گذشته اشتباه بوده است، اما منتقدانم نبايد شرايط را براي مردم پاکستان دشوارتر کنند. برخي عناصر جهت دار و ذينفع اتهامات نادرستي را عليه من مطرح کرده اند، اما من هرچه انجام دادم در درازمدت به سود پاکستان خواهد بود.»
حتی ارتش هم به ژنرال نه گفت
مشرف در حالی بی هیچ سروصدا از مقامش کنار رفت که به نظر کارشناسان سیاسی حوزه پاکستان، در برابر ش گزینه های دیگری وجود داشت. به عنوان نمونه یکی از برگ های برنده ای که تا آخر در دست وی بود، گزینه انحلال مجمع ملی به منظور شکست طرح استیضاح محسوب می شد.اما در این مورد که چرا مشرف نخواست یا نتوانست ازین برگ استفاده کند، آگاهان معتقدند که شرایط کنونی در پاکستان به گونه ای نبود که وی بتواند یا بخواهد چنین اقدامی را انجام دهد. چون انحلال مجمع ملی نیازمند حمایت های مردمی و گروه های اجتماعی مختلف است. این در شرایطی بود که مشرف وجهه ای غیرمردمی پیدا کرده، و مخالفت بسیاری از محافل را به خود جلب نموده بود. به هر حال شاید انحلال مجمع ملی می توانست در کنار اعلام حالت فوق العاده یا حکومت نظامی در سرتاسر پاکستان، محقق شود. اما این امر، مستلزم کمک و پشتیبانی ارتش بود. در صورتی که اشفق کیانی فرمانده ارتش اعلام کرد، که تمایل دارد ارتش به دور از مسائل سیاسی باشد. وی با این اظهارنظر، در واقع پیامی تلویحی و ضمنی را برای مشرف ارسال کرد. اینکه در جدال ریاست جمهوری مشرف با احزاب سیاسی، از وی حمایت نخواهد کرد. ارتش پاکستان که از طريق ژنرال هاي حاکم طي بيش از نيمي از تاريخ ٦١ ساله این کشور در حوزه سياسي صاحب نفوذ بوده است، در حالي در برابر فشارهاي روزافزون و در نهايت استعفاي مشرف بي طرف ماند، که فرماندهي کنوني آن از مورد اعتمادترين افسران زيردست وی به شمار مي رفت.کمااینکه مشرف اواخر سال گذشته ميلادي (پاییز سال پیش) و پيش از آنکه براي دومين دوره سوگند رياست جمهوري را ادا کند، از فرماندهي ارتش کناره گرفت و آن را به ژنرال کياني تحويل داد.
آینده مبارزه با ترور؟
بركناري مشرف و روي كار آمدن رئيس جمهورجدید از يكي از دو حزب مردم به رهبری آصف علی زرداری و یا مسلم لیگ نواز به رهبری محمد نواز شريف و تشكيل دولت ائتلافي از اين دو حزب، ميدان مانور آمريكا را در پاكستان و افغانستان فعال تر و گسترده تر مي كند. از اين رو بايد به زودي شاهد درگيري هاي بيشتري ميان نظاميان پاكستان و جنبش هاي مذهبي این کشور از يك سو، و درگيري نظاميان آمريكايي با قبايل پاكستاني بخصوص در نوارهاي شمالي مرز اين كشور با افغانستان از سوی دیگر باشیم.
اما آنچه پس از مشرف صفحه ی آینده مبارزه با تروریسم را مکدر می سازد، گرم گرفتن ایالات متحده آمریکا با دولت غیرنظامی پاکستان می باشد که هیچ نوع اقتداری بر ارتش نخواهد داشت. چراکه تاریخ پاکستان نشان می دهد که حرف آخر درین کشور را ارتش و ژنرالان (آی اس آی) می زنند.بنابراین در دور جدید نیز در صورتی که ارتش به گونه اي احساس «حذف » و یا ناديده گرفته شدن کند (کمااینکه در غرب برای کاهش قدرت آن زمزمه هایی بلند گرفته)، نباید انتظار واكنش این ارتش ٦٠٠ هزار نفری مالامال از بنیادگرایان مذهبی و تندروان اسلامی را بدور دانست. دولت به رهبری سید یوسف رضا گیلانی به نمایندگی از ائتلاف جدید که رییس جمهور نیز به احتمال قوی از آن خواهد برآمد هم، نشان می دهد که نقش دولت غیرنظامی برای مهار تروریسم و بنیادگرایی تا حدی کمرنگ می باشد. بنابراین آمریکا برای مهار تروریسم و تندروی در پاکستان، به شدت به رابطه با ارتش این کشور نیازدارد.
آینده روابط پاکستان با افغانستان
در میان همسايگان پاكستان، افغانستان بلافاصله از كناره گيري مشرف استقبال گرم كرد. وزارت خارجه دولت حامد كرزي رییس جمهوری اسلامی افغانستان كه در ماه هاي گذشته به جنگ لفظي عليه دولت اسلام آباد كشيده شده بود و از پاكستان بعنوان منبع اصلي صدور بي ثباتي به افغانستان ياد مي كرد، با صدور بيانيه اي ابراز اميدواري كرد كه اين واقعه به تقويت دولت غيرنظامي در پاكستان منجر شود. (روابط ميان مشرف و حامد کرزى پس از افزايش خشونت‌هاى افراطيون در داخل اين دو کشور، به تيرگى گراييده بود.)سخنگوى وزارت امور خارجه افغانستان گفت: «ما اميدواريم کناره‌ گيرى مشرف موجب استقرار دولت مدنى و برپايى دموکراسى در پاکستان شود. افغانستان حامى پاکستانى با ثبات و دموکراتيک است، که بر پايه حکومت قانون استوار باشد.» سخنگوى دولت افغانستان نیز اظهار داشت، دولت متبوعش معتقد است برکنارى مشرف اثرات مثبتى در افغانستان برجاى خواهد گذاشت. سخنگوى وزارت کشور افغانستان نيز با اشاره به دخالت سرويس اطلاعاتى پاکستان در سازمان دهى حملات در خاک افغانستان، گفت: «مشرف از متحدان آمريکا بود، اما نه در عمل، بلکه در حرف! رياست جمهورى پرويز مشرف به نفع افغانستان نبود.»اما گذشته نشان داده است که واکنش های دولت افغانستان در قبال مسایل منطقه ای و به بویژه در مورد پاکستان، درست و حسابی از آب بدر نمی آید. مثلا دولت به رهبری حامد کرزی همزمان با روی کار آمدن دولت غیرنظامی به رهبری سید یوسف رضا گیلانی در پاکستان، رویاهای زیادی در سر داشت که با گذشت صد روز از حاکمیت وی و تشدید حملات طالبان در افغانستان، با خاک یکسان شد.
زرداری و شریف در بازی رسیدن به قدرت
اولين گمانه زني هاي جدي درباره سرنگوني احتمالي مشرف از ۸ اوت (١۸ مرداد) يعني زماني آغاز شد، که حزب مردم به رهبري آصف علي زرداري همسر بي نظير بوتو اعلام کرد از طرح استيضاح مشرف حمايت مي کند. اين حزب که با توسل به تبليغات برمحور ترور بي نظير بوتو توانست اکثريت نسبي دو مجلس ملی و اکثريت مطلق چند شوراي استاني در انتخابات فوريه (بهمن سال گذشته) را به دست آورد، در ماه هاي اوليه پس از کسب قدرت از رويارويي مستقيم با مشرف اجتناب مي کرد. اما از ۸ اوت (١۸ مرداد) پيوند آن با حزب مسلم ليگ نواز به رهبري محمد نوازشريف بار ديگر برقرار شد. پيشتر ائتلاف اين دو حزب تنها کمتر از شش هفته بعد از تشکيل آن به خاطر سياست هاي ملايم حزب مردم در برابر مشرف، از سوي شريف شکسته شد و نمايندگان حزب وي کابينه سيديوسف رضا گيلاني نخست وزير حزب مردم را ترک کردند. شريف که با کودتاي ١٩٩٩ (١٣۷٨) مشرف از نخست وزيري برکنار شده، از دشمنان سرسخت وی به شمار مي رود. به طوری که استيضاح مشرف، در واقع طرحي است که شريف بيشتر بر آن اصرار داشت. او پيشتر نيز اعلام کرده که به سرنگوني مشرف اکتفا نخواهد کرد، و خواهد کوشيد وي را به جرم خيانت محاکمه کرده و مقابل جوخه اعدام بکشاند. با این حال با کنار رفتن مشرف هر یک از دوحزب مردم و مسلم لیگ شاخه نواز خودشان را برای رسیدن به پست ریاست جمهوری، مستحق تر از دیگری می دانند. دلیل نواز شریف این است که طراح اصلی استیضاح مشرف می باشد، که سبب رفتن او شد. آصف علی زرداری نیز، مقام ریاست جمهوری را خونبهای همسر فقیدش می داند.هفته ها قبل از آنكه مشرف رسماً از قدرت كناره گيري كند، نام آصف علي زرداري و نواز شريف به عنوان رئيس جمهور آينده بر سر زبان ها بود. ولي ظاهراً مباحث داخلي ميان اين دو حزب به جايي نرسيد و محمد نواز شریف با اعلام اینکه "به دليل ناديده گرفتن مکرر خواسته هاي ما و تخلفات [حزب مردم] از توافقات، ما مجبور شديم که به حمايت مان از حکومت ائتلافي خاتمه دهيم و موقف اپوزيسيون را بگيريم"، از این دولت کنار رفت. این در حالی است که حزب مردم پاکستان به صورت رسمی از شرکت آصف علی زرداری در انتخابات ریاست جمهوری این کشور خبرداد، که قرار است در ششم ماه سپتامبر (شانزدهم شهریور) سال روان برگزار شود. کارشناسان سیاسی بدین باورند که بخت آصف علی زرداری برای احراز پست ریاست جمهوری در پاکستان خیلی بالاست، و با توجه به نفوذ حزب مردم در مجلس ملی و مجالس ایالتی برنده این انتخابات خواهد بود. اما تنها مساله ی که پس از پیروزی وی همچنان به صورت یک معما در پاکستان باقی خواهد ماند، موقف محمد نوازشریف از بازیگران اصلی دوران پس از مشرف است. زیرا در صورت برون ماندن وی از ساختار دولت، این موقف به عنوان یک پرسش بی پاسخ در برابر دولت نوپای پاکستان باقی خواهد ماند.
آینده مشرف ؟
تنها گزینه ای که می تواند برای نجات مشرف کاری کند، متحدین غربی بویژه ایالات متحده آمریکا هستند که اخیرآ عنوان کرده طرحی برای ارائه پناهندگی سیاسی به وی ندارند.این بیانیه از سوی وزیر امور خارجه آمریکا، یعنی بلند پایه ترین مقام در روابط بین المللی این کشور عنوان شده است. کاندولیزا رایس در پاسخ به این سوال شبکه فاکس نیوز که آیا دولت بوش مشغول بررسی ارائه پناهندگی سیاسی به مشرف است یا خیر، گفت: «این موضوع مطرح نیست.»وی تاکید کرد: «من می خواهم تمرکز خود را بر این امر قرار دهم، که باید با دولت دموکراتیک پاکستان چه کار کنیم.» رایس در پاسخ به این سوال که آیا طرفدار کناره گیری مشرف است یا خیر، تاکید کرد: «این مساله ای است که خود پاکستانی ها باید حل و فصل کنند.» اظهارات نزدیکترین متحد ژنرال خلع شده نشان می دهد، که مشرف در میدان سیاست پاکستان "هم بازی را باخته، و هم حامی را از دست داده است". در عین حال برخلاف دیگر حکام پاکستان از وضعیت خوب اقتصادی نیز برخوردار نیست، که آینده اش را تضمین کند. براساس گفته های مایکل کرپتون یکی از کارشناسان آمریکایی در امور جنوب آسیا و رئیس موسسه «استیمسون» واشنگتن «مشرف برخلاف دیگر فرمانروایان قدرتمند جهان مانند فردیناند مارکوس فیلیپینی و شاه ایران، آدم ثروتمندی نیست. وی در هاوایی دارایی، و یا در لس آنجلس عمارت ندارد. مسئله ای که امکان پناهندگی به خارج را، دشوار می کند.»
این مطلب را روی سایت واشنگتن پریزم بخوانید

۱۳۸۷ شهریور ۱, جمعه

لرزه بر اندام ناتو: آیا فرانسه در افغانستان خواهد ماند؟

همزمان با اعلام خبر کشته شدن ده نظامی فرانسوی در منطقه سروبی در حدود پنجاه کیلومتری شرق کابل، دفتر رییس جمهوری فرانسه از عزم نیکلا سارکوزی برای دیدار چند ساعته از افغانستان خبر داد. هرچند آقای سارکوزی پیش از سفر به کابل اعلام کرد که قصدش از این کار نشان دادن حمایت خود از سربازان کشورش می باشد، اما به خوبی می دانست که پس از حادثه کشته شدن ده نظامی و مجروحیت بیست و یک تن دیگر از آنان، برایش بودن در پاریس به مراتب تلخ تر از رفتن به کابل تمام خواهد شد. چراکه پس از نبردهای سیزده ساعته ای که در کمینگاه سربازان فرانسوی در شرق کابل رخ داد و به کشته ها و زخمی های مورد اشاره منجر شد، اپوزیسیون فرانسه بویژه دبیر کل حزب سوسیالیست عکس العمل های تندی نشان دادند. وی در مخالفت با حضور گستردۀ ارتش فرانسه در افغانستان، خواستار تشکیل فوری نشست کمیسیون های امور خارجی و دفاع مجلس ملی کشورش، و روشن شدن فعالیت نظامیان آن در افغانستان شد.آگاهان از موج اعتراضات مخالفین نیکلا سارکوزی برای سیاست های دنباله روانه اش از آمریکا سخن می گویند، که وضعیت درونی نظام فرانسه را با چالش روبرو خواهد کرد. اما رییس جمهوری فرانسه در دیدار خود از افغانستان، به نظامیان کشورش خاطر نشان کرد که حضور آنان در این کشور، برای "رهایی جهان" از تروریسم بسیار مهم و حیاتی است.وی در جمع نظاميان فرانسوی مستقر در اردوگاه "ورهاوس" واقع در حومه كابل اعلام كرد: «بهترين كاری كه می ‌توانيد در جهت وفادار بودن به همرزمان خود انجام دهيد، اين است كه به كار خود ادامه دهيد، سرتان را بالا بگيريد و حرفه‌ ای و تخصصی عمل كنيد." وی افزود: «می ‌خواهم به شما بگويم كاری را که در اينجا انجام می ‌دهيد، ضروری و لازم‌ الاجراست.فكر می ‌كنيد چرا اينجا هستيد؟ شما در اينجا با افغان‌ها هستيد نه مخالف آنها، و به اينجا آمده‌ايد تا افغان‌ها را در مقابل "وحشيگری ‌ها" تنها نگذاريد.» رئيس‌ جمهور فرانسه در ادامه خاطرنشان كرد: «من هيچگونه شك و ترديدی درباره ماندن و بودن در افغانستان ندارم، بايد در اينجا ماند. خود من نيز از كشته شدن نظاميان فرانسه شوكه شدم. اما وجدانا و صادقانه به شما می ‌گويم كه اگر اين مسئله قابل جبران بود، خودم به شخصه آن را جبران می كردم. راهی كه من در اعزام نيرو به افغانستان در پيش گرفته‌ام، همان طریقی است كه پيشينيان من نيز در اين زمينه در پيش گرفته بودند.»
تا چه زمانی ؟
سفر شتاب آلود رهبر فرانسه به افغانستان که به دنبال کشته شدن ده سرباز این کشور در کابل صورت پذیرفت، با توجه به مسئلۀ گسترش روز افزون نفوذ طالبان می باشد. در این پیوند تحلیلگران از تنگ شدن حلقۀ محاصره در اطراف کابل سخن می گویند، و خاطر نشان می سازند که نیروهای نظامی ائتلاف در باتلاق افغانستان گرفتار شده اند. بنابراین این پرسش به اذهان تداعی می کند، که آقای سارکوزی چند بار حوصله ی رفت و برگشت به افغانستان را خواهد داشت؟در حال حاضر حدود ٣ هزار نظامی فرانسوی در چهارچوب نيروهای بين‌المللی كمك به امنيت افغانستان (ايساف)، در خاك اين كشور و به ويژه در كابل و ولايت كاپيسا واقع در شمال شرقی پايتخت مستقرند. از زمان حضور این نيروها در افغانستان در سال ۲٠٠١ (١۳٨٠) تاكنون، ۲٤ تن از آنان در اين كشور كشته شده اند. این تعداد در برابر سربازان کشته شده دیگر کشورها، به مراتب کمتر به نظر می رسد. به عنوان نمونه از آغاز سال جاری ميلادی (اواسط دی ماه سال گذشته) تاكنون، حدود ١۷٦ نظامی خارجی در جريان حملات و بمب‌ گذاری ‌‌‌های مختلف در افغانستان كشته شده‌اند. اكثريت این افراد را، آمريكايی ‌ها تشكيل می ‌دهند.اما واکنش دولت فرانسه برای کشته شدن ده سرباز این کشور در افغانستان، نگرانی از بی حوصلگی آن کشور دربرابر تعهداتش در افغانستان را نمایان می کند. چراکه آشکارا از لبریز شدن کاسه صبر فرانسه خبر می دهد.
ادامه یا عقبگرد؟
برخلاف جنگ عراق، جنگ علیه بنیاد گرائی در افغانستان مشروع است. به سخنی دیگر این جنگ در اذهان برخی از فرانسویان، یک تراژدی اجتناب ناپذیر می باشد. زیرا به باور شماری از تحلیل گران این کشور، هیچکس نباید و نمی تواند با عقب نشینی، یک پیروزی تازه را به بنیادگرایان خشن اسلامی در این منطقۀ جهان ارزانی دارد. اما مسئله ازدیاد نیروهای فرانسوی در افغانستان، بیش از پیش اماها و چراهایی را در حلقات درونی آن کشور ایجاد کرده است. اماها و چراهایی که مانع تصمیم سارکوزی برای انجام تعهداتش به افغانستان خواهد شد.نیروهای فرانسوی تازه به شهرستان های تگاب و نجراب در شمال افغانستان گسیل داشته شده اند، که از پناهگاه های امن نیروهای بنیادگرا و شورشی بویژه گلبدین حکمتیار به شمار می روند.
زیرا دو شهر مورد اشاره طی سالیان جنگ و رویارویی، به عنوان معبر و پایگاه اصلی شورشیان طالب و حزب اسلامی در شمال افغانستان بوده اند. به طوری که این نیروها در کلیه این مناطق دست بلندی دارند. به همین سبب به احتمال قوی می توانند با آغاز عملیات، تلفات شدیدی بر نیروهای فرانسوی مستقر در افغانستان وارد آورند.با کشته شدن ده سرباز فرانسوی آنهم در یک کمین خارج از حوزه ی اصلی ماموریت این نیروها در افغانستان و واکنش شدید دولت آن کشور به دنبال این رخداد، چنان برمی آید که احتمال عقبگرد نیروهای مورد اشاره، از ادامه ماموریت آنها در چهارچوب تامین امنیت در افغانستان بیشتر است.

۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

بچه ترسانک های رییس جمهور!

“اساس سیاست افغانستان با پاکستان و کشور های همسایه دوستی ، برادری ، روابط اقتصادی خوب و مراودات عالی می باشد، یعنی دل ما دوستی با پاکستان، دوستی با مردم پاکستان و محبت و برادری در روابط ما با آنها می خواهد، نیت ما هدف ما و اساس سیاست ما اینست ، اما زمانیکه ما با نقض روبرو می شویم و یا از سوی برخی نهادهای دولتی آنها(پاکستان) با روابط خلاف دوستی رودر رو می شویم ، باز افغانستان برای اظهار نا خشنودی خود برخی اقدامات را اتخاذ می کند، که آنها(پاکستانی ها) بفهمند که من به این نا خشنود هستم و این درک را دارم که شما(پاکستانی ها) چی می کنید و توان اجراآت را دارم که بگویم این را انجام مده که نا درست است که ما هم سیاست خود را داریم، گاهی صحبت می کنیم گاهی یاد آوری می کنیم و گاهی هم مجالس را به تعلیق در می آوریم ، اما این بدان معنی نیست که( به تعلیق در آوردن) به معنی متوقف کردن همیشه گی این اقدامات باشد، بلکه برای این است که برای آنها(پاکستان) یک هوشدار باشد که مکنید”
حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان در آخرین سخنرانی اش در ارگ ریاست جمهوری ،پرده از سیاست های میان تهی دولت خود برداشت و برای حکومتگران پاکستانی با نشان دادن چراغ سبز دیگرفهماند که دولت افغانستان هیچ ستراتیژی برای دوستی و دشمنی با پاکستان نداشته و این پاکستان است که می تواند این سیاست را بر محورتمایلاتش بچرخاند. درین سخنرانی که فقدان راهبرد و راهکار سیاسی درآن برجسته بود،رییس جمهوری ابتدا تمایل بیش از حد برای برقراری روابط با جمهوری اسلامی پاکستان از خود نشان داده تاکید کرد که دوستی با پاکستان از اساس سیاست خارجی کشورش می باشد اما ادامه سخنرانی در تناقض با جملات اول بیانیه اش واقع شد که در آن آشکارا پاکستان را دشمن افغانستان خطاب کرد، رییس جمهوری درحالی که در مورد کاهش تمایل خانواده ها برای فرستادن کودکان شان به دلایل ناامنی به مکتب صحبت می کرد گفت: ” یک دلیلی که تروریسم سر ما حمله می کند اینست که ما بترسیم و طفل خود را به مکتب روان نکنیم بخاطری که دشمن افغانستان می خواهد طفل ما به مکتب نرود بی تعلیم بماند، بیچاره بماند و بالاخره از بی تعلیمی و بیچاره گی دروازه بان هوتل و رستوران خارجی ها شود ، دروازه وان رستوران های “کراچی” شود”. همچنان رییس جمهوری در یک تقاضای صمیمانه از برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که تا یک سال دیگر به قصر سفید خواهد رفت خواست که اگر موفقیت در کار مبارزه با تروریسم را می خواهد به پاکستان حمله کند این گفته های رییس جمهوری نیز در تناقض با اظهارات اولیه اش که حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور های همسایه و دوست را به رسمیت می شناسد واقع می شود ، منافع ملی کشور ها حکم می کند که هیچ کشوری حق تشویق و ترغیب حمله نظامی به کشور دیگری را ندارد.به باور آگاهان این اظهارات ضد و نقیض رییس جمهوری در نهایت ناشی از نبود ستراتیژی و سیاست شفاف خارجی در کشور می شود،که حاکی از ناکارآیی دستگاه دپلماسی کشور می کند، هرچند اظهارات مقام ریاست جمهوری که ریشه های تروریسم باید در آنسوی مرزهای افغانستان جستجو شود، حرف معقول و قابل قبول می باشد اما نکته جالب درین سخنان آنست که رییس جمهوری در اظهارات شان به قول معروف به حدی ازین شاخ به آن شاخ می پرد که حتی حرف های درست و حسابی اش نیز فدای احساسات و فقدان ستراتیژی عملی دستگاه خواب آلود دپلماسی کشور می گردد. برخی آگاهان بدین باورند که دولت جمهوری اسلامی افغانستان حتی اگر نمی خواهد تا سیاست خارجی اش در مورد پاکستان را روشن سازد به ناچار می باید حرفهای به عنوان سیاست خارجی کشور درمورد پاکستان را برجسته سازد ، ورنه سخنرانی های که در آن “کاسه از آش داغ تر است” راه به جایی نخواهد برد و سرانجام پرده از راز های دیگری نیز خواهد برداشت.

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

نیم رخ پنهان جنگ در افغانستان

جنگ افغانستان از یک رخ مبارزه اسلام گرایان افراطی با ایالات متحده آمریکا و کشور های غربی خوانده می شود. اما با ظاهر شدن نیم رخ پنهان این سکه چنان به نظر می رسد که مبارزه دیگری نیز در این کشور جاریست، و آن جنگ منافع هندوستان و پاکستان در میدان افغانستان می باشد.حمله برسفارت هندوستان در کابل، دومین حمله بر منافع هندوستان پس از استقرار دولت غیرنظامی پاکستان است. نخستین حمله در ١۳ ماه مه (۲٤ اردیبهشت) سال جاری در شهر "جیپور" هندوستان اتفاق افتاد. درست ۵٦ روز پس از آن، به سفارت هند در افغانستان حمله صورت گرفت که ٤٩ کشته به شمول مقامات دیپلماتیک و بیش از صد زخمی برجای ماند.حمله شهر جیپور که ٩ کشته و ٦٣ زخمی برجای گذاشت، همزمان با مذاکرات مقامات بلند رتبه دو کشور هندوستان و پاکستان پس از استقرار دولت غیر نظامی به رهبری "سید یوسف رضا گیلانی" بود، که نتایج مذاکرات را به صفر نزدیک ساخت.

حمله بر نقش پررنگ هندوستان در افغانستان
هنوز تب و تاب حمله جیپور بر فضای تنش آلود سیاسی دو کشور آرام نگرفته بود که همزمان با حمله ی تروریستی به سفارت هندوستان در کابل، حامد کرزی رییس جمهوری اسلامی افغانستان بی پرده و آشکار دستگاه استخبارات نظامی پاکستان (آی، اس، آی) را متهم به دست داشتن درین حمله کرد. او دلیل این اتهام را نشانه گیری روابط تنگاتنگ و رو به انکشاف کشورهای هندوستان و افغانستان بوسیله ی دستگاه مورد اشاره عنوان نمود. کرزی با تاکید اضافه کرد که برای پاکستان جز کارشکنی و استفاده از عوامل تروریستی برای دوری هندوستان از افغانستان، هیچ راه دیگری باقی نمانده است.پیش ازین نیز بار ها به گروه کارگران هندی که در بازسازی افغانستان سهم داشته اند، حملاتی صورت گرفته و این کارگران به گروگان گرفته شده اند. بیشترینه این گروه ها به سبب کارشکنی که در راهکار آنان وجود داشته، به ناچار افغانستان را ترک کردند. اما آخرین گروه هندی که مصروف ساختمان بزرگراه جنوب غربی افغانستان هستند که این کشور را با خط آهن و شبکه بزرگراه از طریق جمهوری اسلامی ایران به "خلیج فارس" وصل می کند، تا هنوز دراین کشور باقی مانده است. پایان کار این بزرگراه یکی ازدستآوردهای بزرگ هندوستان در افغانستان خواهد بود، که پاکستان سخت از آن ناراحت می شود.جدا از اهداف راهبردی پاکستان، طالبان نیز می دانند که فروپاشی حاکمیت به رهبری حامد کرزی پیوند تنگاتنگی با متحدین قدرتمند این کشور دارد. چراکه کشور هندوستان پس از فروپاشی حاکمیت طالبان در بازسازی افغانستان نقش برجسته ی داشته، و در کار بازسازی این کشور زرق و برق بیشتری از دیگر همسایگان نشان داده است.

هندوستان در کجای راهبرد نظامی طالبان قرار دارد؟
براساس برخی اطلاعات، رهبری طالبان تصمیم بر آن دارند تا به دستور آی، اس، آی موج جدیدی از حملات را آغاز کنند. این حملات اهدافی را مورد حمله و یورش قرار می دهند، که به شدت به منافع هندوستان در افغانستان آسیب می رساند. هدف این است که هندوستان به عنوان یک متحد قدرتمند افغانستان، از کنار دولت به رهبری حامد کرزی فاصله بگیرد.گفته می شود در موج جدید از حملات طالبان، این گروه جبهات جنگی در افغانستان را به سه بخش "جبهه شمال"، "جبهه افغانستان مرکزی" و "جبهه جنوب و شرق افغانستان" تقسیم بندی کرده اند.درین تقسیم بندی جدید "جبهات شمالی" به علاوه ولایت های "نورستان" ، "لغمان" ، "جوزجان" و "وردک"، به نیروهای فعال زیر فرمان حزب اسلامی افغانستان به رهبری گلبدین حکمتیار سپرده شده اند. "جبهات افغانستان مرکزی" به اضافه ولایت های "ننگرهار"، "خوست" و "پکتیا" به گروه زیر فرمان مولوی جلال الدین حقانی تعلق می گیرند."جبهات شرق و جنوبی افغانستان" هم، به گروه طالبان زیر فرمان ملا محمد عمرمجاهد درآمده اند. در تقسیم بندی مورد اشاره، سطح نفوذ هر گروه و رهبر در واگذاری مناطق به آنان در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال شبکه حقانی به سبب هم مرز بودن ولایت های شامل پایگاه های عمده وی با وزیرستان پاکستان، به رهبری حملات این ولایت ها گمارده شده است. در حالی که جبهات شمال به نسبت نفوذ حزب اسلامی گلبدین حکمتیار درین ولایت ها، زیرنظر نیروهای زیر فرمان وی درآمده اند.

کدام گروه از طالبان؟
حال این پرسش مطرح می شود که آیا طالبان در حمله به سفارت هندوستان بر اساس تقسیم بندی جبهات شان عمل کرده اند، و یا این حمله به صورت مشترک و یا هم انفرادی انجام یافته است؟درست ساعتی پس از حمله به سفارت هندوستان در کابل، طالبان به رهبری ملامحمدعمر که در "کویته" پاکستان پایگاه مرکزی داشته و فرماندهی جبهات شرق و جنوب افغانستان در راهبرد جدید را برعهده دارند، در تماس به رسانه مسوولیت حمله را برعهده نگرفتند و گفتند که در حمله دست ندارند.این اظهارات سخنگوی طالبان این گمان را تقویت کرد، که حمله به صورت انفرادی و از سوی یکی از گروه های شورشی در افغانستان صورت گرفته است.براساس پیشینه ی حملاتی از این دست، احتمال دست داشتن گروه زیر فرمان گلبدین حکمتیار هم بسیار ضعیف به نظر می رسد. زیرا ابتدا اینکه گروه وی تا حالا دست داشتن در هیچ حمله ی انتحاری در افغانستان را به صورت واضح نپذیرفته اند، اما گاه ناگاه حملاتی به آنها نسبت داده می شود. دوم اینکه این گروه در شهر کابل، توانایی اجرای حمله ای با این پیچیدگی را ندارد.در حالی که دو گروه شورشی طالبان و حکمتیار دست داشتن خود در حمله به سفارت هند در کابل را یا رد کرده اند و یا هم نپذیرفته اند، انگشت ها به سوی گروه زیر فرمان مولوی جلال الدین حقانی نشانه می رود. چنانیکه شواهد و پیشینه ی حملات نیز این حرکت را بیشتر از هر گروه دیگر، به شبکه حقانی پیوند می زند. و از همینجاست که پای آی، اس، آی نیز در معامله وارد می شود.ابتدا به نسبت پیچیدگی این حمله که دست داشتن آی، اس، آی در آن پوشیده بماند، شاید هیچ گروه دیگری جزشبکه حقانی مطلوب این سازمان اطلاعاتی برای چنین گزینش نبوده است تا بشود برآن اعتماد کرد. (این مساله را بیشتر پیشینه ی وفاداری شخص حقانی به آی، اس، آی ثابت می سازد.)دوم بیشتر بمبگذاران و یا هم شماری از انتحار کنندگانی که با گروه زیر فرمان ملاعمر مرتبط هستند، تا حالا پیش از اجرای حمله به دست نیروهای امنیتی افغان افتاده و یا هم در هدف گیری مکان های دلخواه خود ناکام مانده اند. این مساله را نیز می توان به عنوان یک فرضیه در عدم اعتماد آی، اس، آی به سایر گروه ها دانست. این در حالیست که تا هنوز پس از شش سال از حملات تروریستی که بوسیله ی گروه های شورشی در افغانستان اجرا می شود، کمتر کسی از گروه حقانی به دست نیروهای امنیتی افغان افتاده است. این خود دست این گروه در جلب اعتماد آی، اس، آی در میان سایر شورشیان در کشور را بلند نگه داشته است.

سیاست های کهنه بازیگران نو
باید گفت که دستگاه استخبارات نظامی پاکستان در طرح و اجرای حمله به سفارت هندوستان در کابل، مهارت کامل به خرج داد. اما به نظر می رسد که این بار با تعویض مهره های اصلی و گردانندگان کار کشته سیاست پاکستان و روی کار آمدن سیاست گزاران نو، دستگاه دولتی این کشوردر پوشیده نگاه داشتن این راز تا حدی کوتاه آمده است.بر اساس گفته های احمد مختار وزیر امور داخله ی پاکستان، در جریان دیدار سید یوسف رضا گیلانی نخست وزیر تازه به قدرت رسیده ی پاکستان از ایالات متحده آمریکا، رییس جمهور بوش از وی پرسیده است که واقعآ آی اس آی را چه کسی اداره می کند؟ این بدان معنی است که آقای گیلانی در یک دیدار بازیی را که ژنرال پرویز مشرف رییس جمهوری پاکستان با صد خدعه و نیرنگ در هفت سال گذشته و با بیش از ده بار دیدار از کاخ سفید ادامه داده بود، به نقطه پایان رساند.با این حال پاکستان هنوز دارد بر محور راهبرد کهنه به پیش می رود. اما روی کار آمدن سیاست گزارن نو به خوبی نشان می دهد که موتور کهنه سیاست های این کشور بیش ازین از نفس افتاده است، و نمی توان با تعویض پرزه جات آن را به راه انداخت. مگر آنکه موتور جدیدی برای این کشور جستجو کرد.
این مطلب را روی سایت واشنگتن پریزم بخوانید