۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

سفرحامدکرزی به پاکستان؛ هیاهو برای هیچ


حامد کرزی بار دیگر پاکستان رفت کشوری که در ده سال گذشته مقصد بیشترین شمار سفر ها و اندکی ترین میزان دست آورد های ریس جمهوری افغانستان بوده است.
دیدارهای تشریفاتی ای که بسیاری آنرا هیاهوی برای هیچ می خوانند و کل نتیجه اش را ژست گرفتن در برابر دوربین رسانه ها و چند عکس یادگاریی می دانند که در بایگانی رسانه ها مانده است
دوستی٬ برادری مبارزه ی مشترک با تروریسم و آوردن ثبات به افغانستان ازکلیدی ترین واژه هایست که بیشترین کاربرد درین دیدارها داشته است اما کمتر نشانی در عمل از آن دیده شد.

مجریان دستگاه دپلماسی افغانستان اینبار سفر آقای کرزی را متفاوت و جدی تر از قبل می خوانند و تعیین پیش شرط از سوی کرزی برای سفرش را شاهدی برین مدعا می آورند. حامد کرزی پیش از رفتن به پاکستان گفته که اگر سفرش به پاکستان نتیجه ی مثبت نداشته باشد روابط دو کشور را وارد مرحله ی جدید تنش و تیره گی خواهد کرد.

چرا کرزی نگران است ؟

حامد کرزی درین سفر به پاکستان دیگر نه با یک ژنرال نظامی کودتاچی و نه هم با یک بازرگان غیر سیاسی طرف است بل بامردی رو در رو می شود که ۲۱ سال پیش و پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در نخستین دور نخست وزیری اش ۱۹۹۲ میلادی بزرگترین عامل شکست تشکیل دولت توسط مجاهدین و رفتن افغانستان به جنگ های داخلی دانسته می شود.

نوازشریف نگاه متفاوت منطقه ی به افغانستان دارد بویژه اینکه برای اجرای سیاست هایش در افغانستان برگ برنده ی حمایت وهابی های عرب و افراطیون طالبانی را نیز در دست دارد و پیش از دیدار با حامد کرزی با فرستادن مشاور ارشد خارجی و امنیت ملی اش سرتاج عزیز در مقر وزارت خارجه ی افغانستان آن را به رخ آقای کرزی کشیده است ما به دلیل روابط گذشته تماس های با طالبان داریم اما ما آنها را کنترل نمی کنیم و زمانی شورای عالی صلح افغانستان از ما خواست که زمینه ی ملاقات را با طالبان و بازگشت مصون آنها را فراهم کنیم آن زمانی بود که ما این روند را فراهم کردیم و آنان توانستند به هدف شان برسند. (۲۱ جولای ۲۰۱۳ )

صدور مجوز سفر برای نمایندگان طالبان که برای ایجاد دفتر به قطر رفتند و تسهیل زمینه ی رفت و برگشت مصون آنان در حقیقت پیش پرداختی بود برای اثبات نقش تاثیر گذار پاکستان در معادلات جنگ و صلح افغانستان و پاکستان با اجرای این مانور به دولت افغانستان فهماند که راه جنگ و صلح درین کشور از پاکستان می گذرد و طالبان نیز تا آنکه در خدمت اسلام باشند سربازان فدا کاری هستند که در راستای منافع اسلام آباد می جنگند.

پاکستان و دغدغه ی هند در افغانستان

نگاه ستراتیژیک دولت پاکستان در قبال افغانستان با توجه به نقش هند طراحی می شود و کارت بازی طالب و ابزار های دیگر هم وقتی رو می شود که افغانستان از تن دادن به خواستهای پاکستان بر سر مسایل مربوط به حضور هند سر باز زند.عمده ی نگرانی پاکستان آنست که نزدیکی افغانستان و هند این دو کشور را بر سر حمایت از بلوچ های آزادی خواه پاکستان متحد کند و این نزدیکی سبب بی ثباتی بیشتردر پاکستان گردد در ضمن پاکستان کنسلگری های هند در نزدیکی مرزهایش با افغانستان را بیشتر از مقاصد دپلماتیک لانه های استخباراتی می داند که بر ضد منافع انکشور در افغانستان فعالیت دارند. امضای موافقتنامه ی ستراتیژیک میان کابل و دهلی جدید هم بنزین بیشتر بر خرمن نگرانی های پاکستان ریخته است . و درخواست حامد کرزی برای دریافت کمک های نظامی و اعلام آمادگی هند برای سپردن تجهیزات نظامی به افغانستان این وضعیت را پیچیده تر کرده است.

پاکستان و افغانستان پس از ۲۰۱۴

پاکستان از ۱۹۴۷میلادی که از بدنه ی هند جدا شد رابطه ی پر فراز و نشیبی را با افغانستان تجربه کرده است . خط مرزی دبورند و چگونگی موضعگیری دولت های بر سر اقتداردر افغانستان از داعیه پشتونستان کلیدی ترین محور در تعیین چگونگی روابط دو کشور بوده است. اما جهاد افغانها در برابر اتحاد جماهیر شوروی و مهاجرت سیل آسای افغانها به پاکستان و حمایت آنکشور از مجاهدین به پاکستان فرصت داد تا گزینه ی سومی را هم در اختیار داشته باشد و آن بحث عمق ستراتیژیک در افغانستان است. که توسط ژنرال ضیا الحق مطرح شد و پاکستان سود کلانی هم از آن برد. پاکستان در سالهای جهاد در لباس حامی مجاهدین به محور توجه ی جهان مبدل گشت و جهانیان را قناعت داد که در مسایل افغانستان می شود اینکشور را از عینک پاکستان دید. این راهبرد با روی کار آوردن طلبان به قدرت در سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ میلادی تا رویای تبدیل کردن افغانستان به صوبه ی (ایالت) پنجم آنکشور نیز پیش رفت.

حادثه ی یازده سپتامبر و کشیده شدن پای جامعه ی جهانی بویژه ایالات متحده ی آمریکا در افغانستان سبب شد تا پاکستان بخشی از امتیازات کلانش درین کشور را از دست دهد. امضای موافقتنامه ی راهبری میان کابل و واشنگتن فرصت وصلت افغانستان از راه پاکستان به دنیا را ازین کشور گرفت و سبب گردید تا پاکستان در تعین سیاست گذاری های غرب نسبت به افغانستان از چشم جهانیان افتاده و به انزوا رود هرچند هنوز دنیا برای برگشتاندن ثبات به افغانستان وپایان خشونت ها با توجه به نقش تعیین کننده ی آنکشور بر طالبان و سایر گروه های شورشی خود را نیازمند پاکستان می داند.

حالا که افغانستان در روابطش با دنیا بویزه ایالا متحده ی آمریکا وارد فاز جدیدی می شود پاکستان نگران از دست دادن آخرین برگه های بازیش می باشد و برای حفظ جایگاه حد اقل فرصت در سیاستگذاری های افغانستان به باز تعریف سیاست هایش نیاز مند است که با توجه به ۳ رویداد مهم در ۹ ماه ی آینده شکل خواهد گرفت.

افغانستان تا ۹ ماه آینده سه رویداد مهم را تجربه خواهد کرد . در گام اول سرنوشت امضای موافقتنامه ی امنیتی با آمریکا روشن خواهد شد. موافقتنامه ی که در آن ایجاد پایگاه های نظامی نیز جادار و آن طوری که حامد کرزی ریس جمهوری افغانستان می گوید آمریکایی در آن خواستار ایجاد نه پایگاه نظامی در افغانستان شده است. گام دوم انتخابات ریاست جمهوری و رویکار آمدن حکومت جدید برای افغانستان است که افغانها با رفتن به پای صندوق های رای آنرا تعیین خواهد کرد . گام سوم خروج نظامیان بین المللی از افغانستان است که بیشتر کشورهای اروپایی کاهش قابل توجه ی در شمار سربازان شان در افغانستان خواهد آورد .

سه رویداد مهم پیش رو و ۹ ماه باقیمانده از عمر دولت حامد کرزی سایه ی سنگینی بر سفرش به پاکستان خواهد داشت و تا حد زیادی از جدییتش می کاهد. نوازشریف درین سفر به حامد کرزی در سیمای ریس جمهور در حال رفتن نگاه کرده او را مهره ی سوخته ی میداند و قرار نیست حرف های جدی و برگه های تاثیر گذاریش را به او رو کند. شریف با درک وضعیت در حال رفتن آقای کرزی هیچ قول جدی به او نخواهد داد و هیچ وعده ی عملی هم از او نخواهد گرفت. و بیستمین سفر آقای کرزی به باکستان خلاصه خواهد شد به ژست گرفتن٬ لبخند زدن٬دست فشردن و چند عکس یادگاری .

۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

حامد کرزی ؛ ذوحیاتین سیاسی



"اگر من را یک دست نشانده می نامند برای اینکه سپاسگزار آمریکایی ها هستم بگزار بنامند. بگذار این نام دیگرم باشد. بدون حمایت آمریکا افغانستان یک کشور اشغال شده توسط همسایه ها القاعده و هراس افگنان بود"
 
 این بخشی از سخنان حامد کرزی ریس جمهوری افغانستان است که در گفتگو با شبکه ی تلویزیونی سی آن ان سخن می گفت مردی که ۱۱ سال پیش به حمایت جهان به ويژه ایالات متحده ی آمریکا زمام امور را به عنوان ریس اداره ی موقت بر عهده گرفت .

اما کرزی دیگر ریس اداره موقت نیست و خود را ریس جمهوری منتخب می داند. او دیگر نه اینکه خود را دست نشانده ی آمریکا نمی خواند که با یک چرخش دراماتیک ژست ضد آمریکایی گرفته ملی گرا می شود و آمریکا را متهم به تلاش برای تجزیه ی افغانستان می کند و در مورد حضور نظامیان بین المللی اینطور سخن می گوید: اگر اینها(نیروهای خارجی) بعد از اعلام دولت افغانستان که حملات هوایی به خانه های مردم افغانستان متوقف شود باز هم به این حملات ادامه بدهند حضور اینها از نیرویی که برای جنگ علیه ترویسم آمده اند به نیروی علیه مردم افغانستان و نیروی اشغالگر تبدیل می شود در این صورت تاریخ گواه است که افغانها به آن چکونه برخورد می کنند.

 حامد کرزی این سفر را چگونه پیموده ؟ چگونه مردی که برای وفاداریش به آمریکا از دست نشانده خواندنش نمی هراسید آمروز آنان را اشغالگر خوانده و از برخورد تاریخی افغانها با اشغالگران سخن می گوید؟آیا می شود حرفهای حامد کرزی را جدی گرفت؟ فاصله ی حرف تا عمل حامد کرزی کجاست؟

نگاه کوتاه بر موضعگیری های حامد کرزی در بیش از ده سال گذشته نشان می دهد که بزرگترین مشکل آقای کرزی در روش مدیریت اش بوده است  کرزی در سیمای یک ریس جمهور منتخب ادای  یک رهبر سنتی متمایل به سلاطین را در می آورد  و در روش دولت داری به جای قانون و اصول مداری به تاکیتک و معامله گری متکی بوده است. به همین دلیل کمتر موضعگیری ثابت از او دیده شده است این برخورد باعث شده تا بسیاری ها کرزی را با بیش از اینکه بازیگر هوشیاری بدانند او را سیاستمدار معامله گر و بیمار می خوانند.
 
در ۲۹ سپتامبر سال ۲۰۰۷ میلادی وقتی حامدکرزی از سفرش به آمریکا برگشت سر صبح نشست خبری برگزار کرد و در برابر دوربین رسانه ها اعلام کرد که حاضر است با  ملاعمر رهبر طالبان و گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی مذاکره کند. 
 
هر چند پیش ازین نیز کرزی از تمایلش برای گفتگو با طالبان سخن گفته بود اما این نخستین بازی بود که بی پرده و با چنین صراحتی از ملاعمر و حکمتیار دعوت به مذاکره می کرد . کرزی درین سخنرانی پا را فراتر گذاشته و اعلام کرد که اگر نشانی این دو رهبر شورشی را داشته باشد  شخصآ برای مذاکره به آنها می رود.
 
او با صراحت هرچه تمام گفت که برای ملا عمر تدابیر امنیتی هم خواهد اندیشید و ازاو حمایت خواهد کرد. همزمان برای جامعه ی جهانی هم دو گزینه پیشنهاد کرد حمایت ازین طرح یا حذف او از قدرت.

ظاهرآ پس از آنچه کرزی گفت جامعه جهانی گزینه ی دوم را انتخاب کرد. برایش فرصت داد تا برای رسیدن به ملاعمر تلاش کند.

حامد کرزی درین راستا گامهای جدی و تکان دهندی هم برداشت که برای بسیاری ها در افغانستان شوکه کننده بود از سازمان ملل خواست تا اسامی فرماندهان طالبان را از فهرست سیاه حذف کندو فهرست نامهای ۲۰ تن از اعضای ارشد این گروه رابه همین منظور به شورای امنیت این سازمان فرستاد شورای عالی صلح تشکیل داد و به بهانه ی تسهیل روند گفتگو شمار گسترده ی از زندانیان طالبان را نیز از زندانهای تحت اداره ی دولت افغانستان و خارجی ها آزاد کرد و برای رهایی زندانیان طالب با پاکستان نیز وارد مذاکرات جدی شد که منجر به رهایی هزاران طالب ازین زندانها گردید.

حامد کرزی برای ترمیم چهره ی طالبان و تفکیک طالب از القاعده نیز تلاش و پیکار گسترده ی را آغاز کرد تا جهانیان را قانع کند که طالبان دیگر با القاعده پیوندی ندارند از همین رو در موضعگیری هایش همواره تلاش کرد تا جنایت های که طالبان مرتکب می شدند را به آنها نسبت ندهد و اصطلاح جدیدی را وارد فرهنگ اصطلاحات سیاسی دولتی ساخت که دیگر فعالیت های هراس افگنانه را به دشمنان مردم افغانستان پیوند می داد در برابر دوربین رسانه ها قرار می گرفت و اعلام می کرد که این کار کار طالبان نیست.  هر چند طالبان خود پس از هر اقدام هراس افگنانه ی  با فرستادن پیام کتبی یا صوتی به رسانه ها مسوولیت آنرا بر عهده می گرفتند.

طالبان را برادر خواند و بر برادر خوانده گیش با آنان به شدت پا فشرد هر چند مورد هجوم سیل آسای انتقادات رسانه ی و افکار عامه در درون و برون از مرزها قرار گفت اما به دفاع از بردار خوانده گیش با طالبان پرداخت و در اپریل ۲۰۱۲ میلادی در سخنرانی گفت : بعضی ها در دولت افغانستان و در مطبوعات سر من قهر می شوند وقتی می گویم طالب برادر این ها می گویند چرا می گویی؟ ول من این خطاب برادر را ایلا دادنی نیستم( ترک نمی کنم) هر چند اعتراض هم شود این را ایلا دادنی نیستم. 

تلاش های کرزی جهانیان را واداشت تا در فصل جدید از ماموریت شان در افغانستان گزینه ی مذاکره و تعامل با طالبان را در پیش گیرند.

این تلاش ها تازه داشت نتایج ابتدایی اش را نشان می داد که واکنش حامد کرزی را بر انگیخت و به نقطه ی تضاد میان او و حامیان بین المللی اش تبدیل شد اوج این تضاد در زمینه ی گفتگو با طالبان گشایش دفتری برای این گروه در قطر بود که دولت افغانستان ضمن بی خبری از گشایش دفتر طالبان در قطر ابتدا با آن به شدت مخالفت کرد اما پس از آنکه  به کج بحثی و اخلال روند مذاکرات  متهم گردید به گشایش این دفتر تن داد.

کرزی ایجاد دفتر طالبان در قطر بر افراشتن پرچم امارت اسلامی و تابلوی این گروه را در حقیقت باخت بازی برای خود پنداشت.  بازیی که سالها برای رسیدن به آن تلاش کرد. کرزی گمان می کرد که به آمریکا این اجازه را نخواهد داد تا با طالبان وارد گفتگو های مستقیم گردد بنآ در چانه زنی های سیاسی از دو آدرس با آمریکا وارد معامله خواهد شد یک ریس جمهور منتخب و دوم پل ارتباطی برای رسیدن به طالبان (نماینده طالبان).

حالا که کرزی خود را بازنده ی اصلی درین بازی می داند به هر گزینه متوصل می شود تا مانعی دست یافتن توافق میان آمریکا و طالبان گردد.

پس ازین دیگر کرزی نه یک مصلح خیر اندیش که خود به مخل روند صلح مبدل گشته است و ظاهرآ در عکس تلاش های قبلی اش گام بر می دارد . با برجسته ساختن نیم رخ زشت طالبان که تا حالا بر آن پرده انداخته بود میخواهد افکار عامه را در برابر آمریکا و طالبان هر چه بیشتر تحریک کند و درین راستا بی سابقه ترین انتقادات از طالبان و آمریکایی ها را آغاز کرده است.

 در ۱۰ مارچ ۲۰۱۳ طالبان را متهم کرد که انگیزه ی شان از بمبگذاری زمینه چینی برای حضور دراز مدت آمریکاست و در ۱۲ جون ۲۰۱۳ در واکنش به حمله ی انتحاری در مقابل درب ورودی دادگاه عالی اعلام کرد که دیگر طالبان با اعمال شان نشان می دهند که در خدمت دشمنان اسلام هستند و وسیله ی دست خارجی ها شده اند.

در ۳ اپریل ۲۰۱۳ در واکنش به حمله ی انتحاری در ولایت فراه گفت که ؛ ملت افغانستان این مسلمان کشی و کشتار عامه توسط طالبان را بی پاسخ نخواهد ماند؛ 

این نخستین باریست که طالبان مورد حملات لفظی اینچنینی مردی قرار می گیرند که خود در تراشیدن پیکر جدید این گروه و تبدیل کردن آن به یک هیولای هولناک در چندین سال گذشته نقش کلیدی داشته است.  مردی که روابطش با طالبان را بر داشتن رابطه ی نیک با آمریکا ترجیج داد و برای اینکه دیگر طالبی از سوی نیروهای بین المللی بازداشت نشود تا پای جان ایستاد و بر هر دری کوبید تا عملیات شبانه ی آمریکایی را متوقف کند . آمریکا را تهدید به رسوایی رسانه ی کرد تا جلو حملات هوایی نیروهای بین المللی را بگیرد و زندانیان طالبان را از بگرام آزاد کند. 

در ۱۹ جون ۲۰۱۳ میلادی اعلام کرد که در مذاکرات با طالبان در قطر شرکت نمی کند و باصدور اعلامیه ی گفت که در عقب گشایش دفتر طالبان در قطر قدرت های بیرونی قرار دارند و تا زمانی که روند صلح کاملآ افغانی نباشد در آن شرکت نمی کند. درین اعلامیه بار دیگر بر طالبان تاخت که خدمت ستراتیژی و اهداف بیگانگان قرار گرفته اند.

آمریکا هم پس از ایجاد شوک و تکانه ی جدی که زنگ بیدار باشی برای کرزی بود درب دفتر قطر برای طالبان را قفل زد. آمریکا با ایجاد دفتر برافراشتن پرچم امارت اسلامی و تابلوی طالبان با یک تیر دو هدف را نشانه رفت برای کرزی فهماند که دیگر فصل امتیاز گیری در لباس طالب به پایان رسیده است و در ضمن  طالبان را نیز فهماند که در صورت نرمش قابل توجه هنوز گزینه ی برگشت به قدرت را می توان روی میز داشت. 

۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

بکتاش سیاووش در گفتگو با روزنامه ماندگار: افغانستان دربن‌بست خاموش و پیش از توفان قرار دارد


آقای سیاوش با سپاس از این‌که آمادۀ گفت‌وگوی ویژه با روزنامۀ ماندگار شدید. نخست از شما در بارۀ وضعیت جاری در کشور می‎پرسم. وضعیت را در حال حاضر چگونه می‎بینید؟
من فکر می‌کنم که وضعیت کنونی کشور در نتیجۀ رهبری ناسالم دولت یعنی هر سه قوه، در یک بن‌بست اعلام ناشده قرار گرفته است؛ حالا با توجه به این وضعیت، حکومت هم نمی‌تواند کاری کند و جامعۀ جهانی هم کاملاً در افغانستان درمانده شده است.نیروهای نانو آرام‌آرام بار سفر را می‌بندند، آن‌ها در فکر رفتن از کشور هستند. از سوی دیگر، با گذشت هر روز فشار طالبان هم بر دولت بیشتر می‌شود، آن‌ها از یک طرف آمادۀ صلح و حتا شرکت در انتخابات می‌شوند؛ اما از جانب دیگر، جان شهروندان بی‌گناه ما را می‌گیرند و انتحار می‌کنند. ما در وضعیت دشوار قرار گرفتیم، این بن‌بست خاموش و پیش از توفان است.دو رویداد مهم پیش‌روی مردم قرار دارد؛ انتخابات ریاست‌جمهوری و خروج نیروهای خارجی. پس از خروج نیروهای خارجی وضعیت چه‌گونه خواهد شد؟باور من این است پس از ۲۰۱۴ رنگ‌و بوی جنگ در افغانستان تغییر خواهد کرد و این جنگ از مشروعیت نیروهای بین‌المللی به جنگ امریکایی تقلیل خواهد یافت. تنها نیروهایی‌که در کشور باقی خواهند ماند، نیروهای امریکایی خواهند بود؛ آن‌ها هم در برخی از پایگاه‌ها می‌مانند و کشورهای دیگر عضو ناتو از افغانستان خارج می‌شوند.حالا نگرانی این است در شرایطی که ما حمایت بیش از چهل کشور را داشتیم و سازمان ملل هم از افغانستان حمایت می‌کرد، نتوانستیم از حضور گستردۀ نیروهای بین‌المللی به نفع خود استفادۀ درست کنیم؛ اگر امریکایی‌ها به تنهایی در افغانستان بمانند، کشورهای همسایه و رقیب واشنگتن، حضور آن‌ها را با اتحاد جماهیر شوروی مقایسه خواهند نمود.آیا ما شاهد یک انتخابات دموکراتیک در سال ۲۰۱۴ خواهیم بود. آیا ما می‌توانیم یک زعیم و رهبر درست برای نجات کشور برگزینیم. در کل آینده را چطور می‎بینید؟اگر مردم بتوانند رهبر و زعیم ملی خود را در انتخابات پیش‌رو برگزینند، نیازمندی ما روز تا روز به جامعۀ جهانی کم‌تر خواهد شد. اگر پس از ۲۰۱۴ نظام قبیله‌یی و خانواده‌گی دوام کند و کرزی بازهم پافشاری‌ ماندن در قدرت را کند، یا یکی از اعضای خانواده‌اش را به قدرت برساند و جهان هم به نحوی چراغ سبز نشان بدهد، آینده را به شدت هم به دنیا و هم برای مردم وحشتناک می‌بینم. ولی امیدوارم دنیا درک کرده‌ باشد که فصل نظام حاکم در افغانستان به پایان رسیده است و هم خود مسوولان نظام حاکم، باید زمینه را برای مردم مساعد بسازند که خود مردم قدرت را به دست بگیرند.جناب سیاوش بیش از یک دهه است که دولت در یک مسیر مشخص گام بر نداشته است، یعنی در یک سر درگمی به سر می‌برد؛ این سر درگمی ناشی از چیست؟در این ده سال در رأس نظام آقای کرزی قرار داشت و او علاقه‌مند رهبری یک نظام شخصی بود. اگر بحث صلح با طالبان پیش می‌آید او تلاش می‌کند که این بازی‌های سیاسی طوری به نتیجه برسد که در آن کرزی قهرمان باشد. اگر بحث مجادله با نیروهای خارجی به میان می‌آید، بازهم می‌بینیم که رییس‌جمهور خودش را پیش می‌کشد. آسیب کلانی که در ده سال گذشته دولت ما را به ناکامی مواجه کرد، این است که حامد کرزی به یک اجماع ملی باور ندارد. او به یک ساختاری باور ندارد که در آن تمام اقوام، گروها، احزاب و سازمان‌های سیاسی خود را بیابند.در تمام قالب‌ها یک چیز به فکر آقای کرزی می‌آید و آن خودش است؛ اگر بحث صلح هم به میان می‌آید، باید قهرمانش کرزی باشد و اگر پارلمان از پا در بیاید و ناکار آمد شود، باید قهرمانش او باشد. اگر فساد است باید وی به مردم نشان دهد که این فساد را دیگران به میان آورده‌اند.حامدکرزی در فکر قهرمان‌سازی خودش است و این قهرمان‌سازی‌ها، فرصت‌های بزرگ را از ما گرفت.جناب سیاوش! شما گفتید که حامدکرزی می‌خواهد از خود یک قهرمان بسازد، آیا شما فکر نمی‌کنید چهرۀ نقابین رییس‌جمهور نزد مردم افشا شده است؟چند استراتژی را حامد کرزی پیش گرفته است که از آن طریق می‌خواهد خود را تبرئه کند:نخست: نیروهای بین‌المللی را در افغانستان حامد کرزی آورده است؛ نیروهای بین‎المللی هم آقای کرزی را آورده اند. حالا جالب است که او در واپسین روزهای عمر حکومتش می‌خواهد خود را به مردم یک چهرۀ ضد غربی نشان بدهد. او در گفت‌وگوهایش چهرۀ ضد غربی می‌گیرد و می‌گوید: اگر امریکا فلان کار را کرد، اشغال‌گر است و… چون او می‌داند که این مسأله در بعضی از مناطق کشور مصرف داخلی دارد، به ویژه مناطق جنوبی. وی با این ترفند می‌خواهد به مردم نشان دهد که من باور دارم نیروهای امریکایی اشغالگر است، ولی چیزی از دستم بر نمی‌آید.آقای کرزی با این کارش می‌خواهد توجه و رضایت مردم مناطق جنوبی را به خود جلب کند.مسأله دیگر، حساسیت مردم افغانستان در برابر پاکستان است. باتوجه به این، در شرایط حساس و دشوار، آقای کرزی مسألۀ دیورند را مطرح می‌کند که من خط دیورند را به رسمیت نمی‌شناسم و نیز هشدار می‌دهد که پاکستان باید خود را اصلاح کند. حتا این کار آقای کرزی باعث شد، شماری از منتقدان نظام هم آماده شوند که گذشتۀ سیاه و ننگین او را پشت سر بگذارند و در کنارش بیاستند. اما وقتی حکومت جدید در پاکستان به صحنه می‌آید، آقای کرزی پیش از اعلان نتایج رسمی انتخابات این کشور، به نواز شریف تبریکی می‌دهد.عمران خان چندی پیش گفت: آقای کرزی دیورند را به رسمیت نمی‌شناسد؟! او نان و برق را از امریکایی‌ها گدایی می‌کند، حالا می‌خواهد یک بخشی از پاکستان را از خود بسازد که هم نان دارد، هم آب و هم برق. عمران خان افزود: اگر گدا را بالا از خود بنشانید، دعوای خدایی می‌کند. حالا ما کرزی را فرصت داده‌ایم و او دعوا دارد که خاک ما را بگیرد.در کل، رییس‌جمهور تلاش دارد خودش را برائت تاریخی دهد. ولی ابزارهایی را که او برگزیده، ابزاری نیست که بتواند آقای کرزی را از وضعیت فعلی نجات دهد.آقای کرزی در برابر تمام نا‌هنجاری‌های موجود مسوول درجه اول است، او باید پاسخ‌گو باشد.اشاره به پاکستان داشتید، این کشور همواره به گونۀ آشکار از شبکۀ القاعده و طالبان حمایت کرده است. ولی دولت افغانستان سال‌ها در برابر عملکرد آن‌ها سکوت اختیار کرده بود. در کل پاکستانی‌ها با این سیاستی که در پیش گرفته‌اند، از افغانستان چه می‌خواهند؟پاکستان چیزی را که از افغانستان می‌خواست، در سه دهۀ پسین به دست آورده است. دولت افغانستان باید با استفاده از این فرصت تاریخی و حضور جامعۀ جهانی برخی از مسایل مورد منازعه را با پاکستان یک‌طرفه می‌کرد. ما می‌گوییم که خط دیورند را به رسمیت نمی‌شناسیم، در حالی‌که برای رفتن به پشاور به پاسپورت نیاز داریم، وقتی با پاسپورت وارد پشاور می‌شویم، این نشان می‌دهد که ما خط دیورند را به رسمیت شناخته‌ایم.منطق این است که ما در این معضل تاریخی پای جامعۀ جهانی را بکشیم؛ اگر پاکستان آماده نیست این خاک را دوباره به مردم افغانستان دهد، ما باید در جست‌وجوی یک بدیل باشیم. در این صورت بهترین گزینه همان طرح سردار محمد داوود خان است که گفته بود در عوض این خاک، یک مسیر ترانزیتی به بحر برای افغانستان داده شود.تقاضای ما باید از جامعه جهانی این باشد که افغانستان یک کشور محاط به خشکه است، این کشور به یک راه بحری نیاز دارد؛ پاکستان باید در برابر خط دیورند یک راه بحری به افغانستان باز کند که تقاضای مردم افغانستان با موجودیت و پا درمیانی جامعۀ جهانی تحقق‌پذیر است. اگر لجاجت کنیم چیزی به دست نمی‌آوریم، در سیاست با برخورد لجوجانه همه چیز از دست می‌رود.رهبران سیاسی و شخصیت‌های ملی در شرایط کنونی، با توجه به بن‎بستی که شما به آن اشاره کردید، چه نقشی را می‌توانند ایفا کنند؟مسوولیت کلان تاریخی آن‌ها این است که از فردگرایی و تک‌روی خود را منسجم‌تر بسازند در محور یک خط فکری و یک اجماع ملی جمع شوند، تا افغانستان را از وضعیت فعلی نجات داده شود. این، یک مسوولیت دینی، ملی و تاریخی است. در ده سال گذشته یکی از ضعف‌های کلان این بود که ما تک‌روی کردیم، در نتیجۀ این تک‌روی‌ها ره به جای نبردیم. حالا زمان فرا رسیده است که همه دور یک محور برای تأمین منافع ملی جمع شوند و رسالت تاریخی‌شان را ادا کنند.آیا برگزاری انتخابات می‌تواند ما را از بحران کنونی نجات دهد؟انتخاباتی که بتواند قناعت مردم را فراهم کند، به دو چیز ضرور دارد:یک: تفاهم جامعۀ جهانی. جامعه جهانی باید تصمیم بگیرد که نظام فعلی به ماشینی می‌ماند که با تبدیل پرزه‌هایش نمی‌توان آن را سالم نگه‌داشت؛ این ماشین باید به کلی غوض شود، تا ما یک روش جدید نظام‌داری در افغانستان را روی دست بگیریم. جامعۀ جهانی باید پول لازم در اختیار ما قرار بدهد و امنیت انتخابات را تأمین کند.دوم: در درون معادلات سیاسی، اگر جناح‌های سیاسی باز هم به آقای کرزی چراغ سبز نشان دهند و چون گذشته‌ها، یک معامله به وجود بیاید و کرزی هم‌چنان در قدرت باقی بماند، این خطرناک است. نباید دیگر قدرت‌های بیرونی و شخصیت‌های ملی، با آقای کرزی معامله کنند و بازهم آن‌ها ضمانت دوام قدرت او را کنند؛ باید همه تلاش کنند تا انتخابات برگزار شود.ما دو تجربۀ تلخ انتخاباتی داریم که حتا چالش‎های آن به بیرون از کشور نیز درز کرد. در کل ما شاهد انتخاباتی دموکراتیک و شفاف نبودیم. آیا این بار یک انتخابات به دور از تقلب و شفاف در افغانستان برگزار خواهد شد؟من از مهندسی‎شدن انتخابات سخت نگران هستم، به دلیلی این‌که ادارات محلی در اختیار تیم حاکم است، اگر تیم حاکم کسی را به عنوان نامزد پیش می‌کشد، از تمام قدرت برای گرفتن رأی استفاده خواهد کرد. به گونۀ مثال: فرماندهان و والی‌های ۳۴ ولایت در اختیار تیم حاکم است.با توجه به این، نگرانی‌ها در حال اوج گرفتن است؛ تیم حاکم به یک انتخابات مهندسی‌شده تن می‌دهد.ابقای کرزی در رهبری نظام چه نتایجی در پی خواهد داشت؟اگر حامد کرزی در قدرت باقی بماند، دیگر هیچ امید و روزنۀ برای مردم افغانستان باقی نمی‌ماند؛ اگر کرزی در قدرت باقی ماند، افغانستان باقی نمی‌ماند، کوتاه این‌که باقی ماندن کرزی در قدرت پس از سال ۲۰۱۴ به معنای این است که دیگر افغانستانی وجود ندارد.در موجودیت کرزی پس از سال ۲۰۱۴، دموکراسی، آزادی و حقوق بشر نخواهیم داشت و افغانستان بر خواهدگشت به یک امارت طالبانی که ملا عمر رهبرش بود که هر چه دلش می‌خواست انجام می‌داد. اگر کرزی یک فیصد برای دموکراسی، حقوق بشر و حقوق مردم باور داشته باشد، نباید در قدرت باقی بماند، ولی اگر او برای ماندن در قدرت پافشاری کند، تمام دست‌آوردهای نیمبندی ‌که وجود دارد، آن‌هم می‌میرد و افغانستان در لبۀ پرتگاه و سقوط قرار خواهد گرفت.به باور شما به عنوان جوان‌ترین نماینده مجلس، نسل جوان و دانشگاهی در انتخابات پیش‌رو چه نقش را می‌تواند داشته باشد؛ در کل در شرایط دشوار کنونی رسالت نسل جوان چه است؟جوانان بزرگ‌ترین نقش و رسالت را می‌توانند در انتخابات پیش‌رو داشته باشند. در صورتی‌که برای این نسل فرصت و آگاهی لازم داده شود؛ با توجه به این‌که نسل نو ما، درس‌هایی از تونس، مصر و کشورهای خاورمیانه گرفته‌اند، می‌توانند نظام‌های اسبتدادی را براندازند و دیکتاتورها را از قدرت به زیر بکشند.انتخابات پیش‌رو و سرنوشت مردم، باید با رأی و حضور گستردۀ نسل دانشگاهی و جوانان رقم بخورد؛ باید رهبران سیاسی از این نیرو و قدرت دست نخورده استفاده کنند و نقش بیشتر برای آنان داده شود، تا نسل جوان در مورد سرنوشت خود و مردم خویش تصمیم بگیرند.در این اواخر وضعیت امنیتی به گونۀ سازمان‌یافته وخیم شده است. به ویژه وضعیت شمال به شدت نگران‌کننده است. شما چه فکر می‌کنید پشت سر این ناامنی‌ها کیست و چرا وضعیت روز به روز خراب می‌شود؟بدون شک دست‌هایی در کار است. نظام حاکم در این ناامنی‌ها دست دارد. از دولت توقع می‌رفت که باید تمام مناطق کشور را امن بسازد، ولی برخلاف در درون این نظام توطیه‌هایی در جریان است. حتا مناطق امن ما را ناامن می‌سازند، این کاملاً دقیق است. بحران‌زایی از درون سازمان‌دهی می‌شود، امروز در مناطق امنی مثل بدخشان، مخالفان مسلح حضور گسترده دارند و این، پرسش بر انگیز است.دولت می‌خواهد مناطقی را که ساحۀ نفوذ اپوزیسیون سیاسی است، به نحوی ناامن جلوه دهد. آن‎ها رعب و وحشت را عمداً راه‎اندازی می‎کنند، تا مردم نتوانند به پای صندوق‎های رأی بروند. دولت شاید مناطق دیگری را تا رسیدن انتخابات بدامن بسازد. رهبری دولت در مناطقی که رأی ندارد، از همین اکنون اوضاع را متشنج ساخته تا زمینۀ حضور مردم به پای صندوق های رأی فراهم نشود.بلی تلاش کلی این است که انتخابات سبوتاژ شود. در قانون اساسی آمده است: باید انتخابات سراسری برگزار شود. تیم حاکم شاید به بهانۀ ناامنی‌ها انتخابات را بر گزار نکند؛ اما اگر جامعۀ جهانی بر دولت فشار وارد کند، انتخابات برگزار می‌شود، در این صورت گزینۀ بعدی ناامن‌سازی حوزه‌های رأی‌دهی است. یعنی در گام اول سبوتاژ انتخابات و در گام بعدی ناامن‌سازی برخی مناطق، جزء برنامۀ دولت خواهد بود.شماری از رهبران سیاسی به ویژه آقای احمد ولی مسعود، طرح اجندای ملی را از چند سال بدین‌سو برای خروج از بن‎بست کنونی مطرح کرده است. به باور شما با توجه به چالش‌های موجود، این طرح چه‌قدر می‌تواند مؤثر و عملی برای رهایی از بحران موجود باشد؟تا جایی‌که من رسالۀ آجندای ملی را مطالعه کردم، طرح آقای احمد ولی مسعود یک طرح جامع و کلی برای رهایی از بحران و چالش‌های موجود در کشور است. اما باید این طرح با تمام مهره‌ها و چهره‌های ملی و مطرح کشور شریک ساخته شود. در ضمن این طرح باید در یک همایش بزرگ به همه‌پرسی گذاشته شود و تمام نخبه‌ها و کسانی که حرفی برای گفتن دارند، دیدگاها و آسیب شناسی‌ شان را در آن شریک سازند تا این طرح فربه‌تر شده و به غنامندی بیشری برسد. باور من این است که این طرحِ بسیار خوبی در شرایط فعلی افغانستان است؛ اما شرط اساسی این است که این طرح به یک اجماع کلان‌تر برسد و دیدگاه‌ها و نقد و نظر نخبه‌گان سیاسی در آن در نظر گرفته شود. در کل طرح آجندای ملی رویکرد مناسب برای عبور از بحران کنونی افغانستان است.به نظر شما راه عبور از بحران کنونی چیست؟راه عبور از بحران فعلی بسته‌گی به چند گزینه دارد:یک: برگزاری یک انتخابات شفاف و عادلانه و به دور از تقلب.دوم: تعویض چهره‌های تکراری و تغییر نظام حاکم یگانه راه عبور از بحران کنونی کشور است. ما با در نظرداشت این دو گزینه می‌تواینم از چالش‌های خطرناک موجود عبور کنیم و تنها چیزی‌که مردم افغانستان را به صلح و امنیت می‌رساند گزینش یک زعیم ملی، آن‌هم از طریق انتخابات عادلانه است. ما در این دو صورت در یک وضعیت مطلوب قرار می‌گریم.یکی از دلایلی که نظام حاکم نتوانست ریشه‌هایش را در میان مردم عمیق‌تر بسازد و از حمایت و پشتوانۀ مردمی برخوردار باشد این بود که این نظام نه ملی بود و نه مشروع. باید انتخابات بعدی این دو خلا را پر کند و مشروعیت و مقبولیت داشته باشد.عامل اصلی بحران کنونی کیست؟ چه کسی در هرج مرج کنونی مقصر اول است؟عامل اصلی بحران کنونی کسانی هستند که بیش از یک دهه در رأس نظام بوده‌اند. بحران را آنانی به وجود آورده‌اند که در ده سال در فکر تأمین منافع فردی، قومی و گروهی خویش بوده‌اند. در رأس این گروها و حلقه‌های بحران‌‎زا آقای کرزی قرار دارد.به عنوان پرسش آخر، چه‌گونه می‌تواینم به صلح پایدار برسیم؟صلح در برابر گروهای مسلح زمانی امکان‌پذیر است که نخست با یک اقتدار وارد گفت‌وگو شویم. من فکر می‌کنم که صلح پایدار در افغانستان با کنارآمدن با طالب و حزب اسلامی نمی‌آید. اگر ما این دو جریان را هم شریک قدرت بسازیم، بازهم صلح به میان نمی‌آید.اگر دولت می‌خواهد صلح پایدار در کشور به میان بیاید، طرف روشن است و آن پاکستان است. باید گفت‌‎وگوهای مستقیم و رو در رو با پاکستان با حضور و نظارت جامعۀ جهانی آغاز شود. همان طوری‌که سازمان ملل میزبان گفت‌وگوها، میان فلسطین و اسراییل بود، همین گونه بحران در افغانستان وجود دارد. باید کشورهای منطقه گفت‌وگو میان افغانستان و پاکستان را میزبانی و نظارت کنند؛ تنها در این صورت صلح پایدار در کشور به میان خواهد 
آمد.
http://www.mandegardaily.com/بکتاش-سیاوش-آجندای-ملی-طرحی-جامع-برای-ر/

۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه

طرح پیشنهادی برای اصلاحات در مجلس نمایندگان این پیشنهادات را در صحن علنی مجلس مطرح کرده و به هیت اداری سپردم:

رای گیری در مجلس باید علنی شود. دوام رای سری داوم معامله گری و (کمیشنکارییست )هر کسی مخالف رای علنیست از دید ما شریک معاملات پولیست که در پارلمان صورت میگیرد. پس از ین بنده در هیچ رای گیری سری شرکت نخواهم کرد و در هر رای گیری علنی رای خواهیم داد 

  نام آن دسته از نمایندگانی که خود یا اعضای خانواده و بسته گان شان مالک کمپنی های هستند که این کمپنی یا شرکت ها در قرار داد با وزارت خانه ها هستند باید اعلام شود 

به تمامی وزارت خانه ها دستور داده شود که فهرست آن دسته از نمایندگانی که روزانه هفته وار یا ماهانه به وزارت خانه ها مراجعه میکنند را بصورت ماهوار به جزییات در اختیار هیات اداری قرار دهد که فلان وکیل از فلان ولایت چند بار در یک روز هفته و ماه به وزارت خانه مراجعه کرده است و در هر بار خواست یا پیشنهادش چی بوده است آیا قرار داد میخواسته است آیا کسی را مقرر میکرده آیا برای حل مشکل مردم آمده بوده...... بعد هیت اداری محترم این گزارش را بدون کم و کاست در اختیار رسانه ها قرار دهد

ساختاری که زیر عنوان وزارت دولت در امور پارلمانی موجود میباشد صرفآ به دفتر کمپاین وزرا تبدیل شده که یا باید تغییر نام داده شود از وزارت دولت در امور پارلمانی به دفتر کمپاین وزرا یا هم لغو اعلام شود این وزارت تنها زمانی فعالیتش دیده میشود که وزیر استیضاح شود یا مسایل دیگر ازین دست اتفاق بی افتد که به نمایندگان تماس های تلفونی گرفته محافلی ترتیب میدهد که در آن وکلا با وزرا کله به کله شده و دیدار نمایند که این اقدام صرفآ در دفاتر کمپاین معنی پیدا میکند 

برای به وجود آمدن اصل حسابدهی و حساب گیری تمامی نماینده ها باید دارایی هایشان را ثبت کرده و با نشر آن در رسانه ها آنرا در اختیار مردم قرار دهند

:اگر پیشنهادات ما جدی گرفته نشود یا دست کم عملی نشود

کمپاین سراسری برای جمع آوری یک ملیلون امضا برای لغو پارلمان را آغاز میکنم خانه به خانه شهر به شهر میروم و برای لغو پارلمانی که خود به منبع فساد تبدیل شده تبلیغ کرده امضا جمع میکنم دوام کار مجلس معامله گر و غیر شفاف که نمک بر زخم های مردم می پاشد دیگر به سود ملت نیست یا اصلاحات یا بستن دروازه ی مجلس مصرفی

۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

نامه به خانم ایرینا بوکووا، دبیــر کــل نهاد آموزشــی، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو)


در پیوندبه تصمیم اخیر شورای وزیران که پخش برنامه به گویش های بیگانه را ممنوع اعلام کرده است عنوانی دبیر کل یونسکو خانم ایرینا بوکووا نامه ی نوشتم و امروز این نامه را به پاولو فونتانی فرستاده ای ويژه ی این سازمان در کابل سپردم .

متن نامه به شرح زیر است :

به نام خداوند دادگر

خانم ایرینا بوکووا، دبیر کل نهاد آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل (یونسکو)

با سلام و عرض احترام!

طبق قرار یونسکو که بیست و یکم فبروری را روزجهانی زبان مادری نامگذاری
کرده و دولت ها را مکلف به ارج گزاری، حمایت و توسعه ی زبان ها و بر
رسمیت شناختن اهمیت زبان مادری برای تشویق چند زبانی و رواج تنوع زبان ها
در جهان و در درون جوامع انسانی میداند. دولت های عضو مکلف بر رعایت
تعهدات جهانی ای هستند که پای آن امضا کرده اند. دولت افغانستان به عنوان
کشور عضو سازمان جهانی یونسکو به جای ارج گزاری حمایت و انکشاف زبان
مادری به دلایل و مصلحت های سیاسی بقصد ایجاد یک سان سازی ملی در چارچوب
حاکمیت دولتی زبان های مادری اقوام مختلف را محدود و حتی منسوخ می کند در
حالیکه تحقیقات یونسکو نشان می دهد که ترویج زبان های مادری به انسجام
همزیستی اقوام در کنار یکدیگر یاری می رساند.

مایلم با نهایت تاسف مواردی از نقض سیستماتیک این حق اساسی شهروندان
افغانستان به اطلاع آن مقام عالی برسانم:

- در ۱۰ فبروری سال ۲۰۰۸ میلادی مقامات وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان
یک خبرنگار و دو مدیر مسول را به علت استفاده از واژه های فارسی در بلخ
مجازات کرد . دولت افغانستان استفاده از زبان مادری این خبرنگار را در
سوابق کاری او یک تخلف به ثبت رساند و دوتن دیگر را مجازات نقدی
نمود.تخلف و جرم خبرنگاران از نگاه دولت افغانستان این بود که در گزارشی
که برای تلویزیون ملی افغانستان تهیه کرده بودند واژه ی دانشکده فارسی را
در متن فارسی به جای پوهنزی و دانشگاه را به جای پوهنتون استفاده کرده
بودند

- در ۳ مارچ ۲۰۱۳ میلادی دادگاه عالی افغانستان فیصله ی را صادر کرد که
به موجب آن واژه های پشتوی «پوهنتون پوهنزی پوهیالی پوهنیار پوهنمل
پوهندوی پوهنوال پوهاند» را ملکیت معنوی زبان های رسمی جمهوری اسلامی
افغانستان خواند و استفاده واژه های همسان و معادل آن که در زبان فارسی
دری که بخش بزرگی از مردم افغانستان به آن تکلم میکنند را خلاف قانون
اعلام کرد

- و در آخرین اقدام در ۲۶ فبروری ۲۰۱۳ ميلادي یعنی دقیق در چهارده همین
سال نامگذاری زبانهای مادری توسط یونسکو دولت افغانستان پخش برنامه به
زبانها و گویش های بیگانه را در رسانه هاي افغانستان ممنوع اعلام کرد. این تصمیم کابینه جمهوری افغانستان بقصد یک سان سازی ملی و محدود کردن زبانهای رایج در کشور نشان میدهد که دولت نه تنها برای رشد حمایت و انکشاف زبان هادر کشور کاری نمیکند که در صدد سیاسی ساختن زبان و بهره برداری سیاسی از آن میباشد که شدیدآ موجب نگرانی مردم افغانستان گشته است. با این فیصله بخش بزرگی از مردم افغانستان از حقوق اساسی و شهروندی شان
محروم می شوند. دولت افغانستان فارسی، دری . تاجیکی را سه زبان مختلف در
سه کشور میداند اما پیشينه زبان فارسي نشان مي دهد که فارسی، دری و تاجکی یک زبان واحد با گویش های مختلف میباشد که در
سه کشور فارسی زبان امروزه رایج میباشند.
با این اقدام دولت افغانستان ارزش های بزرگ معنوی خود که جهان به نام آن افتخار میکند را از دست میدهد زبانی که دولت افغانستان نا مانوس و گویش بیگانه میداند زبان مولانا جلال الدین محمد بلخیست که یونسکو به عنوان ارزش ماندگار تاریخی فرهنگی سال ۲۰۰۸ میلادی را به نام آن مسمی کرد.

عالیجناب بوکووا !
ازآنجایی که رعایتِ حقوقِ اولیه آحادِ ملتِ و از جمله حق آزادی بیان به
وضوح در قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی افغاستان تصریح شده است و به علاوه
رعایت مبسوطِ چنین حقوقی در قطعنامه‌های کنوانسیون‌های بین المللی به
امضای دولت جمهوری اسلامی افغانستان رسیده است، بنده مصرآ از سازمان
جهانی یونسکو میخواهم تا دولت افغانستان را متوجه ی مکلفیت ها و رعایت
تعهدات بین المللی اش نموده و جلو سیاست زبان ستیزی در کشور به بهانه ی
یکسان سازی ملی را بگیرد و با تقویت و حمایت از تمامی زبان ها فارسی دری-
پشتو ازبیکی و سایر زبان های رایج در كشور به رشد و غنامندی فرهنگ
ارزشمند مردم ما بیافزاید .

بکتاش سیاووش
نماینده مردم در مجلس نمایندگان افغانستان
کابل- ۲۰۱۳ میلادی

۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

نقد فرمان اخیر حامد کرزی در گفت و گو با رادیو صدای روسیه


взятка рука деньги доллар коррупция
در چهار سال اینده افغانستان میتواند جهت انکشاف خود بالاتر از 16 میلیارد دالر کمک بین المللی دریافت کند. این فیصله در کنفرانس توکیو که در ان بیش از 70 کشور و سازمان شرکت ورزیده بودند، اتخاذ شده است. ولی برای انکه این کمک شکل واقعی کسب نماید، کشور باید ساسله کامل مطالبات کمک دهندگان را اجراء نماید. عمده ترین انها – مبارزه فعال مقامات افغانستان با فساد شمرده میشود.اقدامات در زمینه همین اکنون اتخاذ میشوند. رئیس دولت فرمان در باره تقویت مقابله با فساد صادر نموده است. این سند متشکل از 164 ماده به تمام موسسات دولتی ارسال شده و به انها زمان معین به منظور تحقق وظایف مطروحه داده شده است. پروفیسور نصرالله ستانکزی مشاور حقوقی رئیس جمهور اعلام داشته که هر مامور دولت که فرمان رئیس جمهور را اجراء نکند، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.تا چه اندازه پیروزی بر فساد اداری که در حال حاضر در افغانستان در حال شگوفانی است، واقعی به نظر میرسد؟ چرا افغانستان امروز در جهان در لست فاسدترین کشورها در مقام چهارم قرار دارد؟ 
بکتاش سیاوش نماینده پارلمان افغانستان اظهار عقیده نمود که اقدامات فعلی کابل در باره مبارزه با فساد فقط خاک پاشیدن در چشم مردم می باشد.او میگوید:
شاید با وجود شک و تردید های بسیاری مردم در افغانستان، تحقق عملی فرمان رئیس جمهور راجع به اقدامات در باره مبارزه با فساد به سراغاز این معجزه مبدل گردد. اگرچه، واضحاً، معلوم است که اغاز این مبارزه کفایت نمی کند. مبارزه باید شکل سیستمی و اشتی ناپذیر داشته باشد. اینکه مقامات کابل در این کار موفق خواهند شد یا خیر؟ دیده خواهد شد.
این مطلب روی سایت رادیو روسیه نیز قابل دسترس میباشد

۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

نماينده مجلس افغانستان در گفت وگو با «شرق»: انگيزه كمك جهان به افغانستان امنيتي است


نويسنده: مهدي دل روشن

    از آن نمايندگان جواني است كه پروپا قرص طرفدار پيشرفت افغانستان است. 29 سال بيشتر ندارد. «بَكتاش سياوش» چندي پيش، حتي شانس خود را براي رياست مجلس افغانستان امتحان كرد اما در نهايت، بازي را به نماينده قندوز كه يك اُزبك است، باخت. 
    بكتاش در حالي حتي تا چندقدمي رياست «پارلمان»، پيش رفت كه در افغانستان كمتر به جوانان فرصت حرف زدن و ابراز نظر داده مي شود و جايي كه ريش سفيدان باشند، حرف زدن جوانان يك نوع تابو شكني محسوب مي شود! 
    نماينده جوان «ولسي جرگه»، چندي پيش در اظهارنظري جنجالي با روزنامه هشت صبح (چاپ كابل)، گفته بود: «كساني كه در درون پارلمان معاش آمريكايي مي گيرند، باديگاردشان آمريكايي است. وقتي فتواي جهاد مي دهند، عوام فريب هستند و مي خواهند مردم را فريب دهند. اگر اينها واقعا مي خواهند در برابر آمريكايي ها جهاد كنند، كسي راه شان را بسته نكرده، بروند جهاد كنند.»
    قول و قرار مصاحبه من و «وكيل» مردم كابل در مجلس، با سفر او به آمريكا همزمان شد و بعد از برگشت از واشنگتن بود كه بكتاش سياوش، به قول خودش، جواب ها را به سوي ما، «روان» كرد. 
    سياستمدار تازه كار افغان خيلي خوب روزنامه شرق را مي شناسد و بيشتر اخبار ايران را از طريق همين رسانه مكتوب دنبال مي كند. در ادامه، گفت وگوي «شسته – رُفته» سياوش بكتاش با شرق را مي خوانيد. 
    
     به نظر مي رسد، اقتصاد افغانستان در حال اوج گيري است و براي تبديل شدن به يك قدرت نوظهور در منطقه، آماده مي شود. تحليل شما از اين موضوع چيست؟ 
    خب، به باور من افغانستان در شمار محدود كشورهايي است كه بيش از سه دهه جنگ و نابساماني به شدت ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي اش را زخمي كرده و حتي در برخي موارد از كار انداخته است. 
    از ايستادگي مردم افغانستان در برابر تجاوز اتحاد جماهير شوروي تا به جان هم افتادن تنظيم هاي (نيروهاي) جهادي كه افغانستان را به ميدان رقابت سازمان هاي استخبارات منطقه تبديل كردند. مقاومت و پايمردي مردم در برابر تروريسم بين المللي و حاميان شان، نشان مي دهد كه كشور ما، هزينه هاي گزافي پرداخته كه سال ها وقت نياز است تا آن را دوباره جبران كنيم. بنابراين دشوار است از كشوري كه تازه از دل چنين بحراني بيرون آمده باشد به عنوان يك قدرت اقتصادي نوظهور در منطقه (دست كم در كوتاه مدت) صحبت كرد؛ اما بايد گفت كه دورنماي افغانستان و پرداختن به سرمايه هاي ملي مردم، چنين اتفاقي را در درازمدت، شدني متصور مي كند. با اين حال، در چند سال گذشته بيشتر به مسايل روبنايي و كوتاه مدت پرداخته شده است و هنوز راهبردي كه دورنماي اقتصادي افغانستان را تضمين كند كمتر در دستورالعمل هاي دولت افغانستان قرار گرفته است. بحث معادن، نفت و آب ها از جمله مواردي است كه مي تواند ما را به آينده خوشبين كند. 
    
     در نشست توكيو، حدود 16 ميليارد دلار كمك خارجي براي پيشرفت افغانستان مورد تصويب قرار گرفت؛ اگر در طول چهار سال آينده اين بودجه تحقق پيدا كند چه آينده اي در انتظار كشور شماست؟ 
    روي كار آمدن دولت به رهبري حامد كرزاي كه حمايت جهاني را نيز با خود دارد، كمك هاي بي قيد و شرط و عدم حسابرسي توسط كشورهاي كمك كننده، اوضاعي را پيش آورده كه بودجه هاي هنگفت مالي را بي هيچ حساب و كتابي در اختيار دولت افغانستان گذاشته است. اين موضوع باعث شده تا اقتصاد افغانستان و نظام اقتصادي كشور معتاد به فساد شود. 
    در 10 سال گذشته گفته مي شود افغانستان تنها در بخش كمك هاي غيرنظامي و انكشافي، بيش از ۳۶ ميليارد دلار دريافت كرده است. اين در حالي است كه تغيير جدي در زندگي روزمره مردم يا حتي نماي شهرها به وجود نيامده است. بخش بزرگ اين پول ها در خاورميانه به ويژه دوبي و كشورهاي آسياي ميانه و در برخي موارد دوباره به بانك هاي آمريكا و اروپايي برگشته است. 
    بايد اين را هم اذعان كرد كه در حيف و ميل شدن كمك ها به افغانستان، تنها مقصر دولت ما نيست، بخشي از اين مشكلات به عملكرد جامعه جهاني برمي گردد. فقدان يك برنامه مدون ملي كه نيازهاي ما را اولويت بندي كند، سبب شده كه هر كشور (كمك كننده)، نظر به علاقه مندي خودش، يك بخشي از افغانستان را هدف قرار بدهد. اين عدم هماهنگي و تدبير در مصرف كمك ها هم عاملي جدي است. نهاد هاي كمك كننده در اين فساد نقش مهمي داشته اند، بنابراين با مكانيسم موجود و فساد گسترده در دولت افغانستان و نحوه كمك هاي بين المللي به نظر مي رسد كه اين ۱۶ ميليارد دلار هم در جايي درست به مصرف نخواهد رسيد. 
    
     «دست من و دامن يار»، عبارتي است براي استمدادطلبي هاي اقتصادي افغانستان از دوستان خارجي. ظاهرا شما هم قبول داريد كه كمك هاي خارجي به افغانستان بدون ايجاد اصلاحات و ريشه كن كردن فساد به هدر مي رود و اين «دست به دامن شدن» بي ثمر مي شود؟ 
    در سال هاي گذشته كه به باور بيشتر افغان ها، سال هايي طلايي براي مردم افغانستان بوده است، بيشتر از ۴۰ كشور دنيا پول و خون شان را در افغانستان سرمايه گذاري كرده اند. بنابراين بايد كار بيشتري انجام مي گرفت و راه هايي براي خودكفايي و رسيدن افغانستان به حد «ايستادن روي پاي خودش» پيدا مي شد اما متاسفانه چنين نشد. همچنين از مردماني كه سهم ماليات شان را ارايه دادند تا ما روي پاي خود بايستيم ممنون و سپاسگزاريم اما از دولت هاي كمك دهنده به دليل عدم توجه جدي براي «حساب گيري» از دولت افغانستان جداً ناخشنود و گله منديم. در ضمن دولت افغانستان را مقصر اصلي در از دست دادن اين فرصت طلايي مي دانيم. مقامات دولت افغانستان بيشتر به فكر پر كردن كيسه خودشان هستند و كمتر به منفعت مردم فكر مي كنند؛ دولتي كه مقاماتش را حس دنياگرايي و تجمل در خود پيچانده و ملت را فراموش كرده اند.
    
     به صحبت هاي خوبي اشاره كرديد؛ اپوزيسيون خارجي به خصوص در راس آنها آقاي عبدالله عبدالله، سندهاي پيشنهادي دولت كرزاي به اجلاس هايي چون توكيو را فاقد يك دورنماي مطلوب براي تحكيم دموكراسي و توسعه اقتصادي افغانستان معرفي مي كنند. آيا حكومت فقط به فكر تزريق كمك هاي خارجي به بخش دولتي است؟ آيا شما اثري از جديت دولت براي ايجاد اشتغال و ارتقاي رفاه اقتصادي مشاهده مي كنيد؟ 
    در دشوارترين روزهاي تاريخ كشور، شخصيت ها و جرياناتي پا به عرصه مي گذارند كه سبب نجات كشور و ملت هايشان مي شوند، اما متاسفانه بايد گفت كه افغانستان در شرايط سخت فعلي، فاقد چنين جرياني است. متاسفانه در عين حال كه ما فاقد يك دولت مقتدر ملي در كشور هستيم، اپوزيسيون نظام نيز فاقد يك برنامه راهبردي براي وضعيت كنوني است. دولت افغانستان در بيشتر موارد توسط حلقه هايي اداره مي شود كه بيشتر درگير معاملات تجارتي شان هستند تا دولت داري. 
    بخش بزرگي از مقامات دولت افغانستان، شريك كار و بار نيروهايي بين المللي هستند كه به دليل قراردادهايشان در افغانستان به شهرتي جهاني دست يافته اند. به همين دليل، در حال حاضر دولت افغانستان فاقد يك راهبرد موثر براي ايجاد اشتغال و ارتقاي رفاه اقتصادي كشور هست كه شديدا مايه نگراني ماست. 
    تنها سالانه هزاران دانش آموزي كه دوره امتحان كنكور را سپري مي كنند، به دليل نبود ظرفيت لازم براي راهيابي به دانشگاه ها از تحصيل باز مي مانند و به خيل عظيم بيكاران مي پيوندند. 
    در بيشتر موارد حتي دشمنان مردم افغانستان از اين ضعف، سوءاستفاده كرده و از نيروي همين جوانان كه مورد بي مهري دولت افغانستان قرار گرفته اند، سرباز گيري مي كنند. 
    
     به نظر شما آيا ادامه جنگ داخلي و دخالت هاي خارجي، تهديدي براي «روزهاي روشن» همسايه شرقي ايران محسوب نمي شود؟ 
    به گفته شاعر بزرگ، اقبال لاهوري، افغانستان قلب آسياست و ثبات آن ثبات منطقه و بي ثباتي آن بي ثباتي در منطقه است. بدون شك تداوم جنگ و نابساماني دامن همسايگان را نيز خواهد گرفت، همانند آنچه امروز ما در همسايه شرقي (پاكستان) مي بينيم. پاكستان سال ها، حامي و پشتيبان نيروهاي تندرو و هراس افكن بوده و حالادر برخي موارد به نظر مي رسد همين نيروها كه براي ويراني افغانستان آماده مي شدند حالاضدمنافع پاكستان هم عمل مي كنند. در مورد جمهوري اسلامي هم بايد بگويم كه توقع ملت ما از ايران به دلايل فرهنگي و تاريخي بيشتر از هر كشور ديگر همسايه است. ايران مي تواند در برگرداندن ثبات به افغانستان بخشي از راه حل باشد. 
     كمك هاي خارجي به كشور شما بسيار خوب است اما آيا اين كمك ها، وابستگي سياسي به غربي ها را به دنبال ندارد؟ 
    ماموريت افغانستان در حال حاضر يك ماموريت ويژه است. جهان در برابر كمك هايش به افغانستان بيش از اينكه به دنبال وابسته كردن افغانستان به غرب باشد به دنبال اهداف امنيتي خود است. غربي ها بر اين باورند كه اگر امروز در درون مرزهاي جغرافيايي افغانستان با القاعده و پيروانش نجنگند، فردا بايد در پشت دروازه هاي خودشان يعني در اروپا و آمريكا اين كار را انجام دهند. اين دليل مهمي است كه جهان از كمك براي مردم افغانستان دريغ نكرده است. همان طوري كه شما هم مي دانيد به پايان دوره ماموريت گروه هاي خارجي در سال ۲۰۱۴ نزديك مي شويم. همه نگاه ها به افغانستان پس از ۲۰۱۴ و گروه تازه كه با كوله باري از تجارب گذشته بر سر قدرت مي آيند، دوخته شده است. اين گروه شايد بتواند راهكار درستي براي «روي پا ايستادن» افغانستان پيدا كند. 
    
     دولت افغانستان فاصله زماني بين سال هاي 2014 تا 2024 را «دهه تحول» ناميده است. آيا قرار است كشور شما جاي قدرت هاي اقتصادي منطقه (همسايه هاي افغانستان) را بگيرد؟ چگونه؟ 
    نگاه ما به آينده خوشبينانه است اما بايد مطابق با شرايط عيني جامعه ما باشد. شايد ادعاي بزرگي باشد كه افغانستان بتواند جاي قدرت هاي اقتصادي منطقه را بگيرد به چند دليل؛ ابتدا اينكه همين كشورهايي كه شما به آن اشاره داريد، نمي گذارند كه افغانستان به چنين جايگاهي برسد يعني آنها نيروهايي دارند كه قابليت تبديل توان بالقوه خود به قدرت بالفعل را براي مبارزه با چالش هاي بزرگ دارند. در بيشتر موارد، همسايه ها از افغانستان مقتدر، مستقل، باثبات و سربلند خوشش شان نمي آيد. ما با شماري از همسايگان مان، مشكلات لاينحلي داريم كه در حال حاضر به دليل عدم ثبات و اقتدار كشور، نمي توانيم آنها را مطرح كنيم اما هر گاه افغانستان توانايي استخراج معادن، توليدات داخلي، استخراج نفت، گاز و ديگر سرمايه هاي ملي را به دست آورد، آينده درخشاني در پيش خواهد بود. 
    
     جبهه ملي افغانستان، حامد كرزاي و معاونان او را به «مافيايي كردن اقتصاد ملي افغانستان» متهم مي كند، اين تئوري چقدر به واقعيت نزديك است؟ 
    بخش بزرگي از خانواده هاي مقامات دولتي در افغانستان در تجارت هاي بزرگ دخيل اند. اين مساله حالابه حدي رسيده است كه انكارش براي همه دشوار است. بيشتر اما بحث دخيل بودن دست رييس جمهوري و معاونانش پس از افشاي افتضاح كابل بانك مطرح شد. كابل بانك، بزرگ ترين بانك خصوصي در كشور و بزرگ ترين دستاورد ملي به شمار مي رفت. اين بانك زماني به ركود و ورشكستگي رسيد كه سهامداران، سهم هايشان را در دوبي براي خريد برج ها و منازل متجلل هزينه كردند. همچنين به گفته سهامداران اين بانك، كابل بانك از حاميان اصلي مبارزات انتخاباتي حامد كرزاي در انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۹ بوده است. 
    موضوع كابل بانك، يا «سمنت بغلان» يا شهرك هاي ديگري در كابل كه گفته مي شود از برادران معاونان رييس جمهوري اند، همه نشان دهنده اقتصاد مافيايي افغانستان است. ولي بايد گفت در كشورهاي جهان سومي كه نهاد هاي اقتصادي از پويايي لازم برخوردار نيستند، نهاد هاي مدني نيز توانمندي لازم براي نظارت بر عملكرد قوه اجرايي را ندارند. اين اقتصاد مافيايي در نبود قوه قضاييه مستقل به شكل طبيعي رشد مي كند. 
    
     پس از اينكه هيلاري كلينتون در آستانه اجلاس توكيو، افغانستان را به عنوان «متحد بزرگ غيرناتويي آمريكا» معرفي كرد، بسياري از معادلات از جمله خروج نيروهاي خارجي بعد از سال 2014 از افغانستان برهم خورد. اصولاآيا تثبيت امنيت در كشور شما، منوط به حضور خارجي هاست؟ 
    متحد بزرگ غيرناتو الزاما معني اش حضور درازمدت نظاميان بين المللي و ايجاد پايگاه هاي نظامي نيست. معناي «متحد بزرگ غيرناتوي آمريكا» اين است كه آمريكا متعهد شده است در درازمدت براي به پا ايستادن افغانستان به مردم و دولت افغانستان كمك كند و در برابر تهديد هايي كه افغانستان به تنهايي توان پاسخ دادن به آن را ندارد، در كنار ما باشد. اما باور من اين است كه براي رسيدن به مرحله اي كه افغان ها خود بتوانند به تنهايي كشورشان را از نظر نظامي در برابر تهديدها محافظت كنند، به حضور نظاميان جهاني نياز دارند. مشكل افغانستان تنها طالبان نيست، مشكل اساسي ما مبارزه با تروريسم و حاميان منطقه اي و بين المللي شان است كه افغانستان در وضعيت كنوني، قدرت ايستادگي در برابر آنان را ندارد. 
    
     «متحد بزرگ غيرناتويي آمريكا» در روابطش با همسايه غربي خود (ايران) به دنبال چه منافعي است؟ 
    نگاه افغان ها و در كل نظام و دولت افغانستان به همسايگان به ويژه ايران جدا از محاسبات بين المللي و زد و بند هاي منطقه اي است و بيشتر، حسن همجواري و عدم دخالت در امور يكديگر مدنظر ماست. ما ايران را كشور دوست، همسايه و برادر مي دانيم. بستن پيمان با كشورهاي مختلف به ويژه وارد شدن افغانستان به صف متحدان بزرگ غيرناتويي آمريكا در راستاي منافع ملي مردم افغانستان است. ما كشوري هستيم كه هنوز ده ها سال نياز داريم كه بتوانيم به آن درجه رفاه اقتصادي برسيم كه ايران قرار دارد. تنها چيزي كه ما از ايران مي خواهيم اين است كه ايران بايد بپذيرد ما كشور مستقلي هستيم و حضور آمريكا در كشور ما، خطري براي جمهوري اسلامي ايجاد نكرده و نخواهد كرد. 
    
     در سفر اخير خود به آمريكا، چه برنامه هايي را دنبال كرديد؟ 
    اخيرا وزارت خارجه آمريكا براي اجرايي كردن بخش نخست روند سياسي انتقال، گروهي از سياست گذاران فعال در عرصه دولتداري در افغانستان و نمايندگان مجلس اين كشور را به ايالات متحده آمريكا دعوت كرد تا با انتقال تجارب دولتداري، تجربه روي پا ايستادن يك دولت را از ديدگاه سياسي منتقل كند. البته اين آغاز يك روند است كه پس از اين، شدت بيشتري خواهد يافت. 
    من نيز از اعضاي گروه دعوت شده به آمريكا بودم. فرصت خوبي براي گفت وگو، تبادل نظر و كسب تجارب از شخصيت هاي تاثيرگذار نظام حكومتي آمريكا بود. سه موضوع عمده، محور اصلي صحبت ها را در ديدار هاي متفاوت تشكيل مي داد: مبارزه با فساد، مذاكره با طالبان و چگونگي روند صلح و افغانستان پس از 2014. 
     اين امكان وجود دارد كه تاريخ دوباره تكرار شود و مردم افغانستان، آمريكايي ها را به سبك شوروي از كشور بيرون كنند؟ 
    فكر مي كنم نگاه افغان ها به حضور نيروهاي بين المللي تا حضور اتحاد جماهير شوروي متفاوت است. شما بهتر مي دانيد كه شوروي بدون هيچ مجوز بين المللي وارد افغانستان شد و اين لشكركشي به قيام هاي عمومي عليه آنها شد. اما نگاه افغان ها به حضور بيش از ۴۰ كشور متفاوت است. ابتدا اينكه اين نيروها مجوز شوراي امنيت سازمان ملل را دارند و دوم اينكه يك كشور خاص، اينجا حضور ندارد. بيش از ۴۰ كشور در اين ماموريت شركت دارند و در نبود اينها به صورت طبيعي افغانستان به پايگاه القاعده و طالبان مبدل خواهد شد. من اعتقاد ندارم كه شورش طالبان در برابر نيروهاي بين المللي در افغانستان را بشود با جهاد مقدس مردم افغانستان در برابر شوروي مقايسه كرد. ابتدا اينكه بخش خاصي كه در حال حاضر از قدرت كنار رانده شده اند براي كسب اقتدارشان مي جنگند اما در خروج روس ها همه بي هيچ توقعي براي رسيدن به قدرت اين كار را كردند. 
    شايد با تمام نواقصي كه در 10سال گذشته وجود داشته است، اين 40 كشور به رهبري آمريكا بهترين فرصت ها را براي مردم و كشور من ايجاد كرده اند. اگر همسايه هاي ما با نيت نيك عمل مي كردند، امروز در افغانستان صلح مي داشتيم و آينده بهتري براي همه در منطقه قابل رويت بود. 
    
     بيش از 10 سال از كمك هاي بين المللي به افغانستان مي گذرد و موسسات تحقيقات – مالي مجموع اين كمك ها را چيزي حدود 70 ميليارد دلار برآورد مي كنند. اگر اين بودجه كلان به صورت مطلوب هزينه مي شد، امروز افغانستان چه جايگاهي در اقتصاد جهاني داشت؟ 
    همان طوري كه قبلاهم يادآور شدم، فقدان يك برنامه مدون ملي باعث هدر رفتن بخش اعظم از كمك ها شد. در سال 2002 موضوع يك صندوق بين المللي براي افغانستان مطرح شد كه بدبختانه كشور هاي كمك كننده به افغانستان با آن موافقت نكردند. در نتيجه ميلياردها دلار كمك، تاثيري بر افغانستان و اقتصادش نگذاشت. در وضعيتي كه قرار داريم، اولويت ما ايجاد اشتغال براي مردم، رفاه حداقلي براي فقرا و آغاز مسيري به سوي خودكفايي است. ما هنوز خواب هاي بزرگي چون اقتصاد بزرگ منطقه را نداريم. 
    
     «افغانستان در مسير درست در حركت است»؛ اين جمله اي است كه رايان كروكر در پايان ماموريت خود به عنوان سفير آمريكا در افغانستان بيان كرد. شما اين جمله را باور داريد؟ چرا؟ 
    افغانستان در حال حاضر در چندين مسير همزمان در حال حركت است؛ مسير توسعه، جنگ، مبارزه با فساد. اگر موضوع جنگ را كنار بگذاريم بله، ما براي اولين بار در تاريخ كشورمان در مسير خوبي در حركت هستيم. سرمايه گذاري هاي بسيار كلاني در معادن خود داريم. سرمايه گذاري هاي خارجي در كشورمان با وجود جنگ و ناآرامي سرازير شده است. بخش خصوصي كوچك، حالامافيايي و غيرمافيايي، در كارند، ايجاد شغل مي كنند و اقتصاد كشور را در تپش نگه مي دارند. ما معاهدات متعددي با كشور هاي بزرگ اقتصادي جهان بسته ايم. حداقل هاي معاهدات، تضمين كننده نسبي وضع بهتر در آينده است. شايد ما تنها كشوري در منطقه خواهيم شد كه يكي از بزرگ ترين دانشگاه هاي نظامي جهان، سند هرست، در كشور ما نمايندگي خواهد داشت و ارتش ما را تربيت خواهد كرد. امروز نيروهاي انساني ما بهتر از هر سال هاي ديگري در موقعيت بهتري قرار دارند. مشاركت زنان در سياست، آزادي بيان، آگاهي سياسي در بين مردم، توانايي هاي نيروي جوان ما، همه ما را به آينده خوشبين تر مي كند. تنها آرزوي ما اين است كه خداوند همسايه ما را (پاكستان) هدايت كند تا دست از حمايت گروه هاي خونخوار تروريستي بردارد. 
    
     حامد كرزاي در سخنراني اخير خود، از تعبير «يك دست صدا ندارد» براي مبارزه با فساد در افغانستان استفاده كرد، شما براي حل فساد اقتصادي – سياسي در كشورتان چه نسخه اي را پيشنهاد مي دهيد؟ 
    خب باور من اين است كه همه مي دانند از يك دست صدا بر نمي آيد، اما مي خواهيم هر دو دست را قطع كنيم. اگر فساد افغانستان بين المللي است، دست كم بايد فاش شود، چه كساني و در چه سطحي در اين فساد شريكند. با اين حساب براي مبارزه با فساد، جهان بايد تصميم به مبارزه اي جدي نه در شعار كه در ميدان عمل بگيرد و دولت افغانستان نيز كه تا حالابه اقتصادي فاسد عادت كرده بايد ناچارا، وادار به مبارزه با فساد شود. 
    در ملاقاتي كه با جان مك كين، عضو برجسته كنگره آمريكا داشتيم، نظر آنها اين بود كه بايد برنامه مبارزه با فساد را شوراي ملي افغانستان به عنوان نهاد مردمي و پاسخگو رهبري كند. ولي نماينده هاي حاضر در مجلس اين نظريه را غيرعملي خواندند. بنابراين از مقام هاي آمريكايي خواستيم در نشست توكيو كه كمك 16 ميليارد دلاري براي افغانستان وعده داده خواهد شد را مشروط به يكسري از پيش شرط هاي عملي براي مبارزه با فساد كنند. جهان از دولت افغانستان مي خواهد مهره هاي ريز و درشتي كه در هر سه ركن نظام افغانستان جولان مي دهند را به دادگاه بكشد. نهادهاي دولت افغانستان و نهادهاي بين المللي، اسناد كافي براي به دادگاه كشيدن آنها را در اختيار دارند. اگر كمك ها، مشروط به مبارزه با فساد شود، فشار افكار عمومي و شهروندان افغانستان، دولت را وادار خواهد كرد تا در مبارزه با فساد، دست به كار شود. 
    
     براساس آمارهاي منتشرشده، بيش از 314 افغان در جنگ ايران و عراق در دفاع از جمهوري اسلامي ايران، شهيد شده اند. اين تنها نمونه اي از نزديكي هاي فرهنگي – اعتقادي بين ايران و افغانستان است. حالابه نظر شما، ايران و افغانستان در آينده چگونه مي توانند بيش از پيش به يكديگر كمك كنند؟ 
    شما به نمونه بسيار خوبي اشاره كرديد، در ادامه همين بحث يعني همكاري شهروندان افغان با جمهوري اسلامي ايران، مي خواهم عنوان كنم مهاجران افغاني كه در ايران به سر مي برند، نقش بزرگي در آباداني و بازسازي ايران داشته اند. در بيشتر موارد، مهاجران افغان در روند ساختمان سازي و كارهاي طاقت فرسا، نقش بسزايي داشته اند كه كمتر كارگر غيرافغان حاضر است براي به خطر انداختن جانش در چنين كارهايي مشاركت كند. در حال حاضر، ما صدها معلول و معيوب داريم كه در جريان كار بازسازي كشور شما آسيب هايي جدي ديده اند. همچنان، آن بخش از كمك هاي جمهوري اسلامي ايران كه به افغانستان داده مي شود نيز براي مردم افغانستان فراموش نشدني است و نقش مردم شما در بازسازي كشور ما را نشان مي دهد. اما آنچه بيشتر به بهبود روابط دو كشور كمك خواهد كرد ادامه ميزباني ايران از مهاجران افغان است. مساله اخراج و بدرفتاري با مهاجران، باعث بروز تنش هايي در روابط دو ملت شده است؛ براي جلوگيري از بيشتر شدن اين فاصله و براي عميق تر كردن روابط، ما از مردم ايران مي خواهيم مهاجران افغانستان را كه در كشور شما به سر مي برند توهين و تحقير نكنند. اين مساله باعث خواهد شد كه دو كشور روابطي همچنان برادرانه داشته باشند.    
     
 روزنامه شرق ، شماره 1591 به تاريخ 10/5/91، صفحه 4 (اقتصاد)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2552895