نويسنده: مهدي دل روشن
از آن نمايندگان جواني است كه پروپا قرص طرفدار پيشرفت افغانستان است. 29 سال بيشتر ندارد. «بَكتاش سياوش» چندي پيش، حتي شانس خود را براي رياست مجلس افغانستان امتحان كرد اما در نهايت، بازي را به نماينده قندوز كه يك اُزبك است، باخت.
بكتاش در حالي حتي تا چندقدمي رياست «پارلمان»، پيش رفت كه در افغانستان كمتر به جوانان فرصت حرف زدن و ابراز نظر داده مي شود و جايي كه ريش سفيدان باشند، حرف زدن جوانان يك نوع تابو شكني محسوب مي شود!
نماينده جوان «ولسي جرگه»، چندي پيش در اظهارنظري جنجالي با روزنامه هشت صبح (چاپ كابل)، گفته بود: «كساني كه در درون پارلمان معاش آمريكايي مي گيرند، باديگاردشان آمريكايي است. وقتي فتواي جهاد مي دهند، عوام فريب هستند و مي خواهند مردم را فريب دهند. اگر اينها واقعا مي خواهند در برابر آمريكايي ها جهاد كنند، كسي راه شان را بسته نكرده، بروند جهاد كنند.»
قول و قرار مصاحبه من و «وكيل» مردم كابل در مجلس، با سفر او به آمريكا همزمان شد و بعد از برگشت از واشنگتن بود كه بكتاش سياوش، به قول خودش، جواب ها را به سوي ما، «روان» كرد.
سياستمدار تازه كار افغان خيلي خوب روزنامه شرق را مي شناسد و بيشتر اخبار ايران را از طريق همين رسانه مكتوب دنبال مي كند. در ادامه، گفت وگوي «شسته – رُفته» سياوش بكتاش با شرق را مي خوانيد.
به نظر مي رسد، اقتصاد افغانستان در حال اوج گيري است و براي تبديل شدن به يك قدرت نوظهور در منطقه، آماده مي شود. تحليل شما از اين موضوع چيست؟
خب، به باور من افغانستان در شمار محدود كشورهايي است كه بيش از سه دهه جنگ و نابساماني به شدت ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي اش را زخمي كرده و حتي در برخي موارد از كار انداخته است.
از ايستادگي مردم افغانستان در برابر تجاوز اتحاد جماهير شوروي تا به جان هم افتادن تنظيم هاي (نيروهاي) جهادي كه افغانستان را به ميدان رقابت سازمان هاي استخبارات منطقه تبديل كردند. مقاومت و پايمردي مردم در برابر تروريسم بين المللي و حاميان شان، نشان مي دهد كه كشور ما، هزينه هاي گزافي پرداخته كه سال ها وقت نياز است تا آن را دوباره جبران كنيم. بنابراين دشوار است از كشوري كه تازه از دل چنين بحراني بيرون آمده باشد به عنوان يك قدرت اقتصادي نوظهور در منطقه (دست كم در كوتاه مدت) صحبت كرد؛ اما بايد گفت كه دورنماي افغانستان و پرداختن به سرمايه هاي ملي مردم، چنين اتفاقي را در درازمدت، شدني متصور مي كند. با اين حال، در چند سال گذشته بيشتر به مسايل روبنايي و كوتاه مدت پرداخته شده است و هنوز راهبردي كه دورنماي اقتصادي افغانستان را تضمين كند كمتر در دستورالعمل هاي دولت افغانستان قرار گرفته است. بحث معادن، نفت و آب ها از جمله مواردي است كه مي تواند ما را به آينده خوشبين كند.
در نشست توكيو، حدود 16 ميليارد دلار كمك خارجي براي پيشرفت افغانستان مورد تصويب قرار گرفت؛ اگر در طول چهار سال آينده اين بودجه تحقق پيدا كند چه آينده اي در انتظار كشور شماست؟
روي كار آمدن دولت به رهبري حامد كرزاي كه حمايت جهاني را نيز با خود دارد، كمك هاي بي قيد و شرط و عدم حسابرسي توسط كشورهاي كمك كننده، اوضاعي را پيش آورده كه بودجه هاي هنگفت مالي را بي هيچ حساب و كتابي در اختيار دولت افغانستان گذاشته است. اين موضوع باعث شده تا اقتصاد افغانستان و نظام اقتصادي كشور معتاد به فساد شود.
در 10 سال گذشته گفته مي شود افغانستان تنها در بخش كمك هاي غيرنظامي و انكشافي، بيش از ۳۶ ميليارد دلار دريافت كرده است. اين در حالي است كه تغيير جدي در زندگي روزمره مردم يا حتي نماي شهرها به وجود نيامده است. بخش بزرگ اين پول ها در خاورميانه به ويژه دوبي و كشورهاي آسياي ميانه و در برخي موارد دوباره به بانك هاي آمريكا و اروپايي برگشته است.
بايد اين را هم اذعان كرد كه در حيف و ميل شدن كمك ها به افغانستان، تنها مقصر دولت ما نيست، بخشي از اين مشكلات به عملكرد جامعه جهاني برمي گردد. فقدان يك برنامه مدون ملي كه نيازهاي ما را اولويت بندي كند، سبب شده كه هر كشور (كمك كننده)، نظر به علاقه مندي خودش، يك بخشي از افغانستان را هدف قرار بدهد. اين عدم هماهنگي و تدبير در مصرف كمك ها هم عاملي جدي است. نهاد هاي كمك كننده در اين فساد نقش مهمي داشته اند، بنابراين با مكانيسم موجود و فساد گسترده در دولت افغانستان و نحوه كمك هاي بين المللي به نظر مي رسد كه اين ۱۶ ميليارد دلار هم در جايي درست به مصرف نخواهد رسيد.
«دست من و دامن يار»، عبارتي است براي استمدادطلبي هاي اقتصادي افغانستان از دوستان خارجي. ظاهرا شما هم قبول داريد كه كمك هاي خارجي به افغانستان بدون ايجاد اصلاحات و ريشه كن كردن فساد به هدر مي رود و اين «دست به دامن شدن» بي ثمر مي شود؟
در سال هاي گذشته كه به باور بيشتر افغان ها، سال هايي طلايي براي مردم افغانستان بوده است، بيشتر از ۴۰ كشور دنيا پول و خون شان را در افغانستان سرمايه گذاري كرده اند. بنابراين بايد كار بيشتري انجام مي گرفت و راه هايي براي خودكفايي و رسيدن افغانستان به حد «ايستادن روي پاي خودش» پيدا مي شد اما متاسفانه چنين نشد. همچنين از مردماني كه سهم ماليات شان را ارايه دادند تا ما روي پاي خود بايستيم ممنون و سپاسگزاريم اما از دولت هاي كمك دهنده به دليل عدم توجه جدي براي «حساب گيري» از دولت افغانستان جداً ناخشنود و گله منديم. در ضمن دولت افغانستان را مقصر اصلي در از دست دادن اين فرصت طلايي مي دانيم. مقامات دولت افغانستان بيشتر به فكر پر كردن كيسه خودشان هستند و كمتر به منفعت مردم فكر مي كنند؛ دولتي كه مقاماتش را حس دنياگرايي و تجمل در خود پيچانده و ملت را فراموش كرده اند.
به صحبت هاي خوبي اشاره كرديد؛ اپوزيسيون خارجي به خصوص در راس آنها آقاي عبدالله عبدالله، سندهاي پيشنهادي دولت كرزاي به اجلاس هايي چون توكيو را فاقد يك دورنماي مطلوب براي تحكيم دموكراسي و توسعه اقتصادي افغانستان معرفي مي كنند. آيا حكومت فقط به فكر تزريق كمك هاي خارجي به بخش دولتي است؟ آيا شما اثري از جديت دولت براي ايجاد اشتغال و ارتقاي رفاه اقتصادي مشاهده مي كنيد؟
در دشوارترين روزهاي تاريخ كشور، شخصيت ها و جرياناتي پا به عرصه مي گذارند كه سبب نجات كشور و ملت هايشان مي شوند، اما متاسفانه بايد گفت كه افغانستان در شرايط سخت فعلي، فاقد چنين جرياني است. متاسفانه در عين حال كه ما فاقد يك دولت مقتدر ملي در كشور هستيم، اپوزيسيون نظام نيز فاقد يك برنامه راهبردي براي وضعيت كنوني است. دولت افغانستان در بيشتر موارد توسط حلقه هايي اداره مي شود كه بيشتر درگير معاملات تجارتي شان هستند تا دولت داري.
بخش بزرگي از مقامات دولت افغانستان، شريك كار و بار نيروهايي بين المللي هستند كه به دليل قراردادهايشان در افغانستان به شهرتي جهاني دست يافته اند. به همين دليل، در حال حاضر دولت افغانستان فاقد يك راهبرد موثر براي ايجاد اشتغال و ارتقاي رفاه اقتصادي كشور هست كه شديدا مايه نگراني ماست.
تنها سالانه هزاران دانش آموزي كه دوره امتحان كنكور را سپري مي كنند، به دليل نبود ظرفيت لازم براي راهيابي به دانشگاه ها از تحصيل باز مي مانند و به خيل عظيم بيكاران مي پيوندند.
در بيشتر موارد حتي دشمنان مردم افغانستان از اين ضعف، سوءاستفاده كرده و از نيروي همين جوانان كه مورد بي مهري دولت افغانستان قرار گرفته اند، سرباز گيري مي كنند.
به نظر شما آيا ادامه جنگ داخلي و دخالت هاي خارجي، تهديدي براي «روزهاي روشن» همسايه شرقي ايران محسوب نمي شود؟
به گفته شاعر بزرگ، اقبال لاهوري، افغانستان قلب آسياست و ثبات آن ثبات منطقه و بي ثباتي آن بي ثباتي در منطقه است. بدون شك تداوم جنگ و نابساماني دامن همسايگان را نيز خواهد گرفت، همانند آنچه امروز ما در همسايه شرقي (پاكستان) مي بينيم. پاكستان سال ها، حامي و پشتيبان نيروهاي تندرو و هراس افكن بوده و حالادر برخي موارد به نظر مي رسد همين نيروها كه براي ويراني افغانستان آماده مي شدند حالاضدمنافع پاكستان هم عمل مي كنند. در مورد جمهوري اسلامي هم بايد بگويم كه توقع ملت ما از ايران به دلايل فرهنگي و تاريخي بيشتر از هر كشور ديگر همسايه است. ايران مي تواند در برگرداندن ثبات به افغانستان بخشي از راه حل باشد.
كمك هاي خارجي به كشور شما بسيار خوب است اما آيا اين كمك ها، وابستگي سياسي به غربي ها را به دنبال ندارد؟
ماموريت افغانستان در حال حاضر يك ماموريت ويژه است. جهان در برابر كمك هايش به افغانستان بيش از اينكه به دنبال وابسته كردن افغانستان به غرب باشد به دنبال اهداف امنيتي خود است. غربي ها بر اين باورند كه اگر امروز در درون مرزهاي جغرافيايي افغانستان با القاعده و پيروانش نجنگند، فردا بايد در پشت دروازه هاي خودشان يعني در اروپا و آمريكا اين كار را انجام دهند. اين دليل مهمي است كه جهان از كمك براي مردم افغانستان دريغ نكرده است. همان طوري كه شما هم مي دانيد به پايان دوره ماموريت گروه هاي خارجي در سال ۲۰۱۴ نزديك مي شويم. همه نگاه ها به افغانستان پس از ۲۰۱۴ و گروه تازه كه با كوله باري از تجارب گذشته بر سر قدرت مي آيند، دوخته شده است. اين گروه شايد بتواند راهكار درستي براي «روي پا ايستادن» افغانستان پيدا كند.
دولت افغانستان فاصله زماني بين سال هاي 2014 تا 2024 را «دهه تحول» ناميده است. آيا قرار است كشور شما جاي قدرت هاي اقتصادي منطقه (همسايه هاي افغانستان) را بگيرد؟ چگونه؟
نگاه ما به آينده خوشبينانه است اما بايد مطابق با شرايط عيني جامعه ما باشد. شايد ادعاي بزرگي باشد كه افغانستان بتواند جاي قدرت هاي اقتصادي منطقه را بگيرد به چند دليل؛ ابتدا اينكه همين كشورهايي كه شما به آن اشاره داريد، نمي گذارند كه افغانستان به چنين جايگاهي برسد يعني آنها نيروهايي دارند كه قابليت تبديل توان بالقوه خود به قدرت بالفعل را براي مبارزه با چالش هاي بزرگ دارند. در بيشتر موارد، همسايه ها از افغانستان مقتدر، مستقل، باثبات و سربلند خوشش شان نمي آيد. ما با شماري از همسايگان مان، مشكلات لاينحلي داريم كه در حال حاضر به دليل عدم ثبات و اقتدار كشور، نمي توانيم آنها را مطرح كنيم اما هر گاه افغانستان توانايي استخراج معادن، توليدات داخلي، استخراج نفت، گاز و ديگر سرمايه هاي ملي را به دست آورد، آينده درخشاني در پيش خواهد بود.
جبهه ملي افغانستان، حامد كرزاي و معاونان او را به «مافيايي كردن اقتصاد ملي افغانستان» متهم مي كند، اين تئوري چقدر به واقعيت نزديك است؟
بخش بزرگي از خانواده هاي مقامات دولتي در افغانستان در تجارت هاي بزرگ دخيل اند. اين مساله حالابه حدي رسيده است كه انكارش براي همه دشوار است. بيشتر اما بحث دخيل بودن دست رييس جمهوري و معاونانش پس از افشاي افتضاح كابل بانك مطرح شد. كابل بانك، بزرگ ترين بانك خصوصي در كشور و بزرگ ترين دستاورد ملي به شمار مي رفت. اين بانك زماني به ركود و ورشكستگي رسيد كه سهامداران، سهم هايشان را در دوبي براي خريد برج ها و منازل متجلل هزينه كردند. همچنين به گفته سهامداران اين بانك، كابل بانك از حاميان اصلي مبارزات انتخاباتي حامد كرزاي در انتخابات رياست جمهوري ۲۰۰۹ بوده است.
موضوع كابل بانك، يا «سمنت بغلان» يا شهرك هاي ديگري در كابل كه گفته مي شود از برادران معاونان رييس جمهوري اند، همه نشان دهنده اقتصاد مافيايي افغانستان است. ولي بايد گفت در كشورهاي جهان سومي كه نهاد هاي اقتصادي از پويايي لازم برخوردار نيستند، نهاد هاي مدني نيز توانمندي لازم براي نظارت بر عملكرد قوه اجرايي را ندارند. اين اقتصاد مافيايي در نبود قوه قضاييه مستقل به شكل طبيعي رشد مي كند.
پس از اينكه هيلاري كلينتون در آستانه اجلاس توكيو، افغانستان را به عنوان «متحد بزرگ غيرناتويي آمريكا» معرفي كرد، بسياري از معادلات از جمله خروج نيروهاي خارجي بعد از سال 2014 از افغانستان برهم خورد. اصولاآيا تثبيت امنيت در كشور شما، منوط به حضور خارجي هاست؟
متحد بزرگ غيرناتو الزاما معني اش حضور درازمدت نظاميان بين المللي و ايجاد پايگاه هاي نظامي نيست. معناي «متحد بزرگ غيرناتوي آمريكا» اين است كه آمريكا متعهد شده است در درازمدت براي به پا ايستادن افغانستان به مردم و دولت افغانستان كمك كند و در برابر تهديد هايي كه افغانستان به تنهايي توان پاسخ دادن به آن را ندارد، در كنار ما باشد. اما باور من اين است كه براي رسيدن به مرحله اي كه افغان ها خود بتوانند به تنهايي كشورشان را از نظر نظامي در برابر تهديدها محافظت كنند، به حضور نظاميان جهاني نياز دارند. مشكل افغانستان تنها طالبان نيست، مشكل اساسي ما مبارزه با تروريسم و حاميان منطقه اي و بين المللي شان است كه افغانستان در وضعيت كنوني، قدرت ايستادگي در برابر آنان را ندارد.
«متحد بزرگ غيرناتويي آمريكا» در روابطش با همسايه غربي خود (ايران) به دنبال چه منافعي است؟
نگاه افغان ها و در كل نظام و دولت افغانستان به همسايگان به ويژه ايران جدا از محاسبات بين المللي و زد و بند هاي منطقه اي است و بيشتر، حسن همجواري و عدم دخالت در امور يكديگر مدنظر ماست. ما ايران را كشور دوست، همسايه و برادر مي دانيم. بستن پيمان با كشورهاي مختلف به ويژه وارد شدن افغانستان به صف متحدان بزرگ غيرناتويي آمريكا در راستاي منافع ملي مردم افغانستان است. ما كشوري هستيم كه هنوز ده ها سال نياز داريم كه بتوانيم به آن درجه رفاه اقتصادي برسيم كه ايران قرار دارد. تنها چيزي كه ما از ايران مي خواهيم اين است كه ايران بايد بپذيرد ما كشور مستقلي هستيم و حضور آمريكا در كشور ما، خطري براي جمهوري اسلامي ايجاد نكرده و نخواهد كرد.
در سفر اخير خود به آمريكا، چه برنامه هايي را دنبال كرديد؟
اخيرا وزارت خارجه آمريكا براي اجرايي كردن بخش نخست روند سياسي انتقال، گروهي از سياست گذاران فعال در عرصه دولتداري در افغانستان و نمايندگان مجلس اين كشور را به ايالات متحده آمريكا دعوت كرد تا با انتقال تجارب دولتداري، تجربه روي پا ايستادن يك دولت را از ديدگاه سياسي منتقل كند. البته اين آغاز يك روند است كه پس از اين، شدت بيشتري خواهد يافت.
من نيز از اعضاي گروه دعوت شده به آمريكا بودم. فرصت خوبي براي گفت وگو، تبادل نظر و كسب تجارب از شخصيت هاي تاثيرگذار نظام حكومتي آمريكا بود. سه موضوع عمده، محور اصلي صحبت ها را در ديدار هاي متفاوت تشكيل مي داد: مبارزه با فساد، مذاكره با طالبان و چگونگي روند صلح و افغانستان پس از 2014.
اين امكان وجود دارد كه تاريخ دوباره تكرار شود و مردم افغانستان، آمريكايي ها را به سبك شوروي از كشور بيرون كنند؟
فكر مي كنم نگاه افغان ها به حضور نيروهاي بين المللي تا حضور اتحاد جماهير شوروي متفاوت است. شما بهتر مي دانيد كه شوروي بدون هيچ مجوز بين المللي وارد افغانستان شد و اين لشكركشي به قيام هاي عمومي عليه آنها شد. اما نگاه افغان ها به حضور بيش از ۴۰ كشور متفاوت است. ابتدا اينكه اين نيروها مجوز شوراي امنيت سازمان ملل را دارند و دوم اينكه يك كشور خاص، اينجا حضور ندارد. بيش از ۴۰ كشور در اين ماموريت شركت دارند و در نبود اينها به صورت طبيعي افغانستان به پايگاه القاعده و طالبان مبدل خواهد شد. من اعتقاد ندارم كه شورش طالبان در برابر نيروهاي بين المللي در افغانستان را بشود با جهاد مقدس مردم افغانستان در برابر شوروي مقايسه كرد. ابتدا اينكه بخش خاصي كه در حال حاضر از قدرت كنار رانده شده اند براي كسب اقتدارشان مي جنگند اما در خروج روس ها همه بي هيچ توقعي براي رسيدن به قدرت اين كار را كردند.
شايد با تمام نواقصي كه در 10سال گذشته وجود داشته است، اين 40 كشور به رهبري آمريكا بهترين فرصت ها را براي مردم و كشور من ايجاد كرده اند. اگر همسايه هاي ما با نيت نيك عمل مي كردند، امروز در افغانستان صلح مي داشتيم و آينده بهتري براي همه در منطقه قابل رويت بود.
بيش از 10 سال از كمك هاي بين المللي به افغانستان مي گذرد و موسسات تحقيقات – مالي مجموع اين كمك ها را چيزي حدود 70 ميليارد دلار برآورد مي كنند. اگر اين بودجه كلان به صورت مطلوب هزينه مي شد، امروز افغانستان چه جايگاهي در اقتصاد جهاني داشت؟
همان طوري كه قبلاهم يادآور شدم، فقدان يك برنامه مدون ملي باعث هدر رفتن بخش اعظم از كمك ها شد. در سال 2002 موضوع يك صندوق بين المللي براي افغانستان مطرح شد كه بدبختانه كشور هاي كمك كننده به افغانستان با آن موافقت نكردند. در نتيجه ميلياردها دلار كمك، تاثيري بر افغانستان و اقتصادش نگذاشت. در وضعيتي كه قرار داريم، اولويت ما ايجاد اشتغال براي مردم، رفاه حداقلي براي فقرا و آغاز مسيري به سوي خودكفايي است. ما هنوز خواب هاي بزرگي چون اقتصاد بزرگ منطقه را نداريم.
«افغانستان در مسير درست در حركت است»؛ اين جمله اي است كه رايان كروكر در پايان ماموريت خود به عنوان سفير آمريكا در افغانستان بيان كرد. شما اين جمله را باور داريد؟ چرا؟
افغانستان در حال حاضر در چندين مسير همزمان در حال حركت است؛ مسير توسعه، جنگ، مبارزه با فساد. اگر موضوع جنگ را كنار بگذاريم بله، ما براي اولين بار در تاريخ كشورمان در مسير خوبي در حركت هستيم. سرمايه گذاري هاي بسيار كلاني در معادن خود داريم. سرمايه گذاري هاي خارجي در كشورمان با وجود جنگ و ناآرامي سرازير شده است. بخش خصوصي كوچك، حالامافيايي و غيرمافيايي، در كارند، ايجاد شغل مي كنند و اقتصاد كشور را در تپش نگه مي دارند. ما معاهدات متعددي با كشور هاي بزرگ اقتصادي جهان بسته ايم. حداقل هاي معاهدات، تضمين كننده نسبي وضع بهتر در آينده است. شايد ما تنها كشوري در منطقه خواهيم شد كه يكي از بزرگ ترين دانشگاه هاي نظامي جهان، سند هرست، در كشور ما نمايندگي خواهد داشت و ارتش ما را تربيت خواهد كرد. امروز نيروهاي انساني ما بهتر از هر سال هاي ديگري در موقعيت بهتري قرار دارند. مشاركت زنان در سياست، آزادي بيان، آگاهي سياسي در بين مردم، توانايي هاي نيروي جوان ما، همه ما را به آينده خوشبين تر مي كند. تنها آرزوي ما اين است كه خداوند همسايه ما را (پاكستان) هدايت كند تا دست از حمايت گروه هاي خونخوار تروريستي بردارد.
حامد كرزاي در سخنراني اخير خود، از تعبير «يك دست صدا ندارد» براي مبارزه با فساد در افغانستان استفاده كرد، شما براي حل فساد اقتصادي – سياسي در كشورتان چه نسخه اي را پيشنهاد مي دهيد؟
خب باور من اين است كه همه مي دانند از يك دست صدا بر نمي آيد، اما مي خواهيم هر دو دست را قطع كنيم. اگر فساد افغانستان بين المللي است، دست كم بايد فاش شود، چه كساني و در چه سطحي در اين فساد شريكند. با اين حساب براي مبارزه با فساد، جهان بايد تصميم به مبارزه اي جدي نه در شعار كه در ميدان عمل بگيرد و دولت افغانستان نيز كه تا حالابه اقتصادي فاسد عادت كرده بايد ناچارا، وادار به مبارزه با فساد شود.
در ملاقاتي كه با جان مك كين، عضو برجسته كنگره آمريكا داشتيم، نظر آنها اين بود كه بايد برنامه مبارزه با فساد را شوراي ملي افغانستان به عنوان نهاد مردمي و پاسخگو رهبري كند. ولي نماينده هاي حاضر در مجلس اين نظريه را غيرعملي خواندند. بنابراين از مقام هاي آمريكايي خواستيم در نشست توكيو كه كمك 16 ميليارد دلاري براي افغانستان وعده داده خواهد شد را مشروط به يكسري از پيش شرط هاي عملي براي مبارزه با فساد كنند. جهان از دولت افغانستان مي خواهد مهره هاي ريز و درشتي كه در هر سه ركن نظام افغانستان جولان مي دهند را به دادگاه بكشد. نهادهاي دولت افغانستان و نهادهاي بين المللي، اسناد كافي براي به دادگاه كشيدن آنها را در اختيار دارند. اگر كمك ها، مشروط به مبارزه با فساد شود، فشار افكار عمومي و شهروندان افغانستان، دولت را وادار خواهد كرد تا در مبارزه با فساد، دست به كار شود.
براساس آمارهاي منتشرشده، بيش از 314 افغان در جنگ ايران و عراق در دفاع از جمهوري اسلامي ايران، شهيد شده اند. اين تنها نمونه اي از نزديكي هاي فرهنگي – اعتقادي بين ايران و افغانستان است. حالابه نظر شما، ايران و افغانستان در آينده چگونه مي توانند بيش از پيش به يكديگر كمك كنند؟
شما به نمونه بسيار خوبي اشاره كرديد، در ادامه همين بحث يعني همكاري شهروندان افغان با جمهوري اسلامي ايران، مي خواهم عنوان كنم مهاجران افغاني كه در ايران به سر مي برند، نقش بزرگي در آباداني و بازسازي ايران داشته اند. در بيشتر موارد، مهاجران افغان در روند ساختمان سازي و كارهاي طاقت فرسا، نقش بسزايي داشته اند كه كمتر كارگر غيرافغان حاضر است براي به خطر انداختن جانش در چنين كارهايي مشاركت كند. در حال حاضر، ما صدها معلول و معيوب داريم كه در جريان كار بازسازي كشور شما آسيب هايي جدي ديده اند. همچنان، آن بخش از كمك هاي جمهوري اسلامي ايران كه به افغانستان داده مي شود نيز براي مردم افغانستان فراموش نشدني است و نقش مردم شما در بازسازي كشور ما را نشان مي دهد. اما آنچه بيشتر به بهبود روابط دو كشور كمك خواهد كرد ادامه ميزباني ايران از مهاجران افغان است. مساله اخراج و بدرفتاري با مهاجران، باعث بروز تنش هايي در روابط دو ملت شده است؛ براي جلوگيري از بيشتر شدن اين فاصله و براي عميق تر كردن روابط، ما از مردم ايران مي خواهيم مهاجران افغانستان را كه در كشور شما به سر مي برند توهين و تحقير نكنند. اين مساله باعث خواهد شد كه دو كشور روابطي همچنان برادرانه داشته باشند.
روزنامه شرق ، شماره 1591 به تاريخ 10/5/91، صفحه 4 (اقتصاد)
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2552895